محمد رضایی

آخرین مطالب
۱۷ بهمن ۹۱ ، ۰۹:۲۷

سلام بر تیرها و ترکشها

به نام خدای مهربان به نام خدای شهیدان  بنام خدای حسین (ع) و خدای آفریدگار انسانها .

اینجانب داود حیدری متولد 1347 ساکن روستای کویه سفلی وصیت نامه خود را به شرح زیر آغاز می کنم .
سلام بر خونی که در راه خدا ریخته می شود سلام بر شب هنگام عملیات و سلام بر لحظه ای که بر زمین می افتم و به پیش حسین (ع ) می روم .

سلام بر تیرها و ترکشها سلام بر آن تیری که ماموریت دارد تا مرا به پیش یار ببرد . چقدر زیباست لحظه شهادت و چقدر زیباست در راه خدا جان دادن و چقدر شیرین است یاران و همرزمان شهید را ملاقات کردن . آری شاید برای بعضی ها مفهوم نباشد ولی برای من مفهوم است که باید پیش خدا بروم .

خدایا تیرها و ترکشها را تحمل می کنم . خدایا با پای مجروح و تنی خسته از لابه لای جاده ها و دره ها و بالای کوه ها عبور می کنم . خدایا دوری از زن و بچه را تحمل می کنم . خدایا ندیدن فرزند را تحمل می کنم . ولی خدای بزرگ عذاب جهنم تور را چطور تحمل کنم . خدایا من چطور از رضوان تو دور باشم . خدایا من چگونه از تو دور باشم . خدایا مرا ببخش . خدایا برای حسین (ع) اشک ریختم . آیا گناهانی که کردم از من خواهی گذشت . خدایا دنیا شیرین است ولی به اندازه شیرینی شهادت نیست . خدایا برای تو آمدم و برای تو به شهادت می رسم تا با انقلابم خون دهم تا انقلاب به اهداف خود برسد تا انقلاب همانند موجی خروشان به پیش برود آری همه بدانند اهل خانه من بدانند و همسرم بداند که من هرگز از یاران با وفای اسلام و قرآن جدا نبودم و با ریختن خون خود این را عملاً اثبات کردم .

شب عملیات است و من در حالیکه دلم شکسته است چند کلامی را می نویسم .

خدایا به عظمت این شب ما را راست قامت در پیشگاه حق قرار بده . خدایا خود را امشب که در حال رفتن به منطقه عملیاتی هستم به تو سپرده ام و از تو می خواهم مرا هر گاه که می خواهی به بهشت روانه کنی از دنیا ببر . چون من آرزوی دیدار با دوستان شهیدم را دارم . من دیوانه ام دیوانه شهادتم . من بسیجی ام بسیجی آزاده ام آزاده هر حمله ام . ای خدای بزرگ دلهای رزمندگان ما را از محبت خود مملو کن و به آنان جرات و صبر و استقامت عنایت کن اما چند کلمه با خانواده گرامی خودم .

پدر جان و مادر جان قبل از هر چیز شما را به تقوای الهی دعوت می کنم و از شما می خواهم در شهادتم گریه زیاد نکنید . البته گریه برای شهید اجر دارد ولی پدر و مادرم از آنجایی که در فقر و تنگدستی مرا بزرگ کردید و مرا طوری تربیت کردید که رزمنده جبهه باشم و به جای انحراف از صراط مستقیم راه خدای حسین (ع) را طی کنم از شما نهایت تشکر را دارم شما برای من خیلی زحمت کشیدید و پدری دلسوز و مادری بزرگوار بودید و هستید .

پدر جان : من شما را وصی خود قرار داده ام هر چه به نظر شما می آید انجام دهید شما را به خدای می سپارم .

اما همسرم از شما عذر می خواهم که مدت زیادی با شما زندگی نکردم و می دانم برای تو سخت بود که به این زودی همسر خود را از دست بدهید ولی چه کنم مگر نبود در صدر اسلام که حنظله را ملائکه غسل دادند . آری همسرم اسلام و اهداف عالیه انقلاب مرا می طلبد و من به خاطر تحقق آرمان انقلاب اسلامی راهی جبهه شدم .

همسرم به فرزندم بگویید که پدر شما در جبهه هنگام رویارویی با دشمنان اسلام به شرف شهادت رسید فرزندم را خوب تربیت کنید تمام اموالم را به فرزند بدهید و هر چه شما می خواهید بردارید .

همسرم : امشب شبی است که هوا بارانی و برفی است ولی رزمنده ها شوق دیگری دارند و هم مشغول کاری هستند و من هم مشغول نوشتن وصیتنامه می باشم .

همسرم در شهادتم بی تابی نکنید و خود را اذیت و آزار نکنید فقط از شما می خواهم که فرزندم را اسلامی تربیت کنید اما چند جمله با فرزندم : فرزندم در دوران عمر چندین ساله سعی کردم مسلمان باشم و درایت زمان که نعمت خدا بر ما ارزانی شده و دوران انقلاب و مقارن با هجوم بیگانه به سرزمین ما عازم جبهه شدم و این چندین ساله با متجاوز جنگیدم و به شهادت رسیدم . پسرم من عاشقانه رفتم و این افتخار من بود از تو می خواهم که عاشقانه گام برداری و اسلامی بودن و انقلابی بودن را فراموش نکنی و سعی کنی که در زندگی از قرآن دور نشوی و زیاد به دنیا دلبستگی نداشته باشی که حب دنیا انسان را می فریبد و منحرف می کند .

فرزندم نمازهای قضایم را بجا آور و روزه یکماه یا بیشتر را بجا نیاورده ام چون در جبهه بودم سعی کنید که بجا بیاورید و همه وسایل شخصی که متعلق به من است به شما تقدیم می کنم .

چند کلامی با مردم شریف : ای مردم بزرگ و شریف برای ما پیامبری آمد که در حال حاضر ما ادعای پیروی چنین پیامبری را داریم و خود را مسلمان می دانیم ای مسلمانها هر کس که می خواهد در ادعای خود راست گفته و در جهالت مرده است واز دین رسول الله (ص) پیروی نکرده است البته کسیکه توان رزم دارد بنده برای کسانیکه تا بحال خود را هم فکر اقیانوس انقلاب و اسلام نکرده اند حرفی ندارم ولی باید عرض کنم که جهالت تا کی و تا کجا . چرا نمی بینید و چرا نمی شنوید . ای کور باد آن چشمی که مظلومیت و حقانیت انقلاب را نبیند و ای بریده باد آن دستی که علیه انقلاب اسلامی توطئه کند و لال باد زبانی که علیه انقلاب حرف بد بزند .

به دوستان و برادرانم سلام عرض می کنم و از همه می خواهم مرا حلال کنند . از برادرم محمد می خواهم که خود را آماده کنند تا یک رزمنده خوبی باشد . از برادرم احمد می خواهم خود را آماده کند و درس بخواند و دنبال مکتب اسلام برود و نیروی خوبی برای انقلاب باشد . از خواهرانم طلب عفو و بخشش را دارم . همه شما را به خدا می سپارم فقط باید به عرض همه مردم برسانم که فرزندم را یتیم صدا نکنید چون پدر او نمرده و در پیش خداوند روزی می خورد .
و السلام علیکم و رحمه الله

داود حیدری – مورخه 25/10/66 اطراف منطقه کوهستانی ماوت

منبع: تابناک

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۱/۱۷

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی