امام على علیه السلام مى فرماید: فرصت، چون ابر مى گذرد. پس فرصت هاى خوب را غنیمت شمرید. (منتخب میزان الحکمه) فرصت هایى که در زندگى براى انسان پیش مى آید مثل طلا و بلکه ارزشمندتر است و باید قدر آن ها را دانست یکی از این فرصت ها شب قدر است اما با چه عملی می توان نهایت استفاده را از این شب برد؟
شب قدر آداب و اعمالی را به خود اختصاص داده است، از آن جمله می توان به شب زنده داری، غسل، دعا، واسطه قرار دادن قرآن و اهل بیت علیهم السلام، زیارت امام حسین علیه السلام و نماز اشاره داشت. حال آنکه، در کنار این اعمال می توان از عمل دیگری نام برد که به جرأت می توان گفت در میان سایر اعمال غریب واقع شده، و آن (تفکر) است.
اکثرا شب های قدر ما به خواندن قرآن و دعای جوشن کبیر، نماز و قرآن به سر گرفتن و استغفار به سر شده است، در خوب و نیکو بودن این اعمال شکی نیست اما سخن جای دیگری است، هدف از خواندن دعا چیست؟ چرا قرآن کریم در این شب نازل شده؟
یکی از دلایل عزت این شب نزول کتاب هدایت قرآن کریم و تمامی کتاب های مقدس در این شب است «ماه رمضان، ماهى که قرآن در آن نازل شده است، تا هدایتى براى مردم و نشانه هایى روشن از هدایت و جدایى حق از باطل باشد». این شب، عزیز است چرا که، موجبات هدایت انسان به سوی خدا را فراهم می سازد، هدف رسیدن به خداست و این سفر الهی و لقاء خدا جز با قدم های معرفت ممکن نیست. آری اگر دعا، نماز، قرآن را بخوانی اما تدبری و تفکری در آن نباشد راه رسیدن به خدا بس سخت و دشوار خواهد شد.
پسبهترین عمل در این شب ها عبادت همراه با بینش است، اگر قرآنی می خوانیم، دعایی می خوانیم یادمان باشد که در فلسفه همه این ها بیندیشیم، در شبی که عبادتش بهتر از هزار سال است بیاییم به بنیان های فکری خود هم نظمی دهیم بیاییم با خداوند عهد کنیم من بعد همه کارهای ما حرف زدن های ما، رفتار ما همه و همه همراه با تعقل و تفکر باشد.
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود: تفکر یک ساعت بهتر از عبادت یک سال است. البته کسى موفق به تفکر مىشود که خداوند متعال قلب او را به نور معرفت و توحید روشن کرده، و در راه سلوک و عبودیت باشد. تفکر در خصوصیات مخلوقات: انسان را به مبدأ جهان و صفات عالیه او آشنا مىکند، و تفکر در نفس خود مرحله بندگى و وظیفه داشتن و اطاعت اوامر پروردگار متعال را تعلیم مىکند، و تفکر در اعمال و رفتار خود و دیگران، نواقص و عیوب و نقاط ضعف خود را نشان مىدهد، و تفکر در حالات گذشتگان، انسان را براى عواقب امور و نتائج اعمال و مراحل خوشبختى و گرفتارى و عالم ماوراء طبیعت متوجه مىکند. تفکر وسیلهاى است که هرگز نظیر آن را براى وصول به مقامات بندگى و عوالم عبودیت نتوان پیدا کرد. (مصباح الشریعة/ ترجمه مصطفوى؛ متن؛ ص115) اولین جاده رسیدن به خدا معرفت است و بهترین عمل در شب قدر کسب معرفت الهی است.
بالاترین عبادت در شب های قدر، طلب علم و یادگیری احکام خدا و اصول و فروع دین خدا است؛ زیرا علم به معارف الهی باعث می شود که انسان در عرصه های مختلف زندگی نلغزد. بسیاری از بزرگان دین توفیق خود را در بزرگ داشت این شب ها می دانند، چنان که نگارش کتاب دعای با ارزشی مثل جواهر الکلام و المیزان در شب های مبارک قدر به پایان رسیده است.
محدّث بزرگوار، ابن بابویه رحمهالله در مجلس 93 از کتاب الأمالى، مىگوید: هر کس این دو شب را با گفتگوى علمى احیا بدارد، بهتر است. به نظر مىرسد که این مطلب، برگرفته از سخن پیامبر خدا به ابوذر است که در آن، برترى علم را بر عبادت به تفصیل، بیان، و در پایان آن فرموده است: اى ابوذر! یک ساعت نشستن براى گفتگوى علمى براى تو، از عبادت یک سال که روزش را روزه بدارى و شبش را به نماز بِایستى، بهتر است.( جامع الأخبار: 109 / 195)
لیکن براى روشنتر شدن این موضوع، توجّه به چند مطلب ضرورى است:
الف ـ کدام علم و کدام عبادت؟
از دیدگاه فقهى، «آموختن علم»، احکام پنجگانه را دارد و بررسى متن احادیث فراوانى که علم را برتر از عبادت مىدانند، به روشنى مىرساند که مقصود، برترى آموختن واجب یا مستحب بر عبادات مستحب است.امام صادق «علیه السلام» فرمودند: اگر مردمان ارزش علم و دانش را مىدانستند، به جستجو و طلب آن بر مىخاستند، اگر چه به ریختن خون ها بیانجامد و به فرو رفتن در گرداب هاى مرگبار. (الحیاة / ترجمه احمد آرام ؛ ج1)
ب ـ نقش عبادت در پیدایش نور علم
از نگاه متون اسلامى، عبادات، نقشى بنیادى در پیدایش و تداوم فروغ علم دارند. از این رو، هدف احادیثى که علم را برتر از عبادت مىدانند، تضعیف یا انکار نقش سازنده عبادت در کنار علم نیست؛ بلکه تأکید بر همراه ساختن عبادت با علم و برحذر داشتن از عبادتِ ناآگاهانه است که نه تنها بىارزش، بلکه خطر آفرین است. امام علی درود خدا بر او، فرمود: نزدیکترین مردم به پیامبران، داناترین آنان است، به آنچه که آوردهاند.(نهج البلاغة / ترجمه دشتى)
دوستان عزیز بیاییم این شب ها را مغتنم بدانیم و اگر دعایی را زمزمه می کنیم قدری بر شرح آن نیز تأمل کنیم اگر قرآنی تلاوت می نماییم زمانی را نیز اختصاص به تفسیر آن دهیم تا از چشمه معرفت الهی نیز سیراب گردیم.
تبیان
یارانش از او فاصله گرفتند و هر یک در گودالی مات و مبهوت در انتظار حادثهای جانکاه بودند که خمپارهها در اطراف او به زمین خورد و با اصابت یکی از خمپارههای صدامیان، یکی از نمونههای کامل انسانی که مایه مباهات خداوند است، یکی از شاگردان متواضع علی(ع) و حسین(ع)، یکی از عارفان سالک راه حق و حقیقت و یکی از ارزشمندترین انسانهای علی گونه و یکی از یاران با وفای امامخمینی(ره) از دیار ما رخت بربست و به ملکوت اعلی پیوست.
زیباترین یادگاری در آخرین لحظات
نیایشهای عارفانه شهید چمران دل هر خداترسی را به لرزه وامیدارد تا بداند عشق نه این بازیهای خیابانی است و نه افسانههای اساطیری، بلکه تعالی روح بشر است به معشوقی که دل دادگی مطلق ازآن اوست. مجاهدی خستگی ناپذیر که نامش هنوز زینت بخش میدانهای جنوب لبنان و جنوب ایران است.
متن زیر مناجاتی به یادگار مانده از این عارف جاودان است که پیش از شهادتش به نگارش درآمده است.
بسم الله الرحمن الرحیم
من اعتقاد دارم که خدای بزرگ انسان را به اندازه درد و رنجی که در راه خدا تحمل کرده است پاداش میدهد، و ارزش هر انسانی به اندازه درد و رنجی است که در این راه تحمل کرده است، و میبینیم که مردان خدا بیش از هر کس در زندگی خود گرفتار بلا و رنج و درد شده اند، علی بزرگ را بنگرید که خدای درد است که گویی بند بند وجودش با درد و رنج جوش خورده است. حسین را نظاره کنید که در دریایی از درد و شکنجه فرو رفت که نظیر آن در عالم دیده نشده است، و زینب کبری را ببینید که با درد و رنج انس گرفته است.
درد دل آدمی را بیدار میکند، روح را صفا میدهد، غرور و خودخواهی را نابود میکند. نخوت و فراموشی را از بین میبرد، انسان را متوجه وجود خود میکند. انسان گاهگاهی خود را فراموش میکند، فراموش میکند که بدن دارد، بدنی ضعیف و ناتوان که، در مقابل عالم و زمان کوچک و ناچیز و آسیب پذیر است، فراموش میکند که همیشگی نیست، و چند صباحی بیشتر نمی پاید، فراموش میکند که جسم مادی او نمی تواند با روح او هم پرواز شود، لذا این انسان احساس ابدیت و مطلقیت و غرور و قدرت میکند، سرمست پیروزی و اوج آمال و آرزوهای دور و دراز خود، بی خبر از حقیقت تلخ و واقعیتهای عینی وجود، به پیش میتازد و از هیچ ظلم وستم رو گردان نمی شود. اما درد آدمی را به خود میآورد، حقیقت وجود او را به آدمی میفهماند و ضعف و زوال و ذلت خود را درک میکند و دست از غرور کبریایی برمیدارد، و معنی خودخواهی و مصلحت طلبی و غرور را میفهمد و آن را توجه نمی کند.
خدایا تو را شکر میکنم که با فقر آشنایم کردی تا رنج گرسنگان را بفهمم و فشار درونی نیازمندان را درک کنم. خدایا هدایتم کن زیرا میدانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است. خدایا هدایتم کن که ظلم نکنم زیرا میدانم ظلم چه گناه نابخشودنی است. خدایا ارشادم کن که بی انصافی نکنم زیرا کسی که انصاف ندارد، شرف ندارد.
خدایا راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم که بی احترامی به یک انسان همانا کیفر خدای بزرگ است. خدایا مرا از بلای غرور وخودخواهی نجات ده تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم. خدایا پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه گر ساز تا فریب زرق و برق عالم خاکی مرا از یاد تو دور نکند. خدایا من کوچکم، ضعیفم، ناچیزم، پر کاهی در مقابل طوفانها هستم. به من دیده عبرت بین ده تا ناچیزی خود را ببینم و عظمت و جلال ترا براستی بفهمم و بدرستی تسبیح کنم.
ای حیات با تو وداع میکنم با همه زیباییهایت، با همه مظاهر جلال و جبروت، با همه کوهها و آسمانها و دریاها و صحراها، با همه وجود وداع میکنم. با قلبی سوزان و غم آلود به سوی خدای خود میروم و از همه چیز چشم میپوشم. ای پاهای من، میدانم شما چابکید، میدانم که در همه مسابقهها گوی سبقت از رقیبان ربوده اید، میدانم فداکارید، میدانم که به فرمان من مشتاقانه به سوی شهادت صاعقه وار به حرکت در میآیید، اما من آرزویی بزرگتر دارم، من میخواهم که شما به بلندی طبع بلندم، به حرکت در آیید، به قدرت اراده آهنینم محکم باشید، به سرعت تصمیمات و طرحهایم سریع باشید. این پیکر کوچک ولی سنگین از آرزوها و نقشهها وامیدها و مسئولیتها را به سرعت مطلوب به هر نقطه دلخواه برسانید.
ای پاهای من در این لحظات آخر عمر آبروی مرا حفظ کنید
شما سالهای دراز به من خدمت کرده اید، از شما میخواهم که در این آخرین لحظه نیز وظیفه ی خود را به بهترین وجه ادا کنید. ای پاهای من سریع و توانا باشید، ای دستهای من قوی و دقیق باشید، ای چشمان من تیزبین و هشیار باشید، ای قلب من، این لحظات آخرین را تحمل کن، ای نفس، مرا ضعیف وذلیل مگذار، چند لحظه بیشتر با قدرت و اراده صبور و توانا باش. به شما قول میدهم که چند لحظه دیگر همه شما در استراحتی عمیق و ابدی آرامش خود را برای همیشه بیابید و تلافی این عمر خسته کننده و این لحظات سخت و سنگین را دریافت کنید. چند لحظه دیگر به آرامش خواهید رسید؛ آرامشی ابدی. دیگر شما را زحمت نخواهم داد. دیگر شب و روز استثمارتان نخواهم کرد. دیگر فشار عالم و شکنجه روزگار را بر شما تحمیل نخواهم کرد. دیگر به شما بی خوابی نخواهم داد و شما دیگر از خستگی فریاد نخواهید کرد. از درد و شکنجه ضجه نخواهید زد. از گرسنگی و گرما و سرما شکوه نخواهید کرد. و برای همیشه در بستر نرم خاک، آرام و آسوده خواهید بود. اما این لحظات حساس، لحظات وداع با زندگی و عالم، لحظات لقای پروردگار، لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد.
خدایا! وجودم اشک شده، همه وجودم از اشک میجوشد، میلرزد، میسوزد و خاکستر میشود. اشک شده ام و دیگر هیچ، به من اجازه بده تا در جوارت قربانی شوم و بر خاک ریخته شوم و از وجود اشکم غنچه ای بشکفد که نسیم عشق و عرفان و فداکاری از آن سرچشمه بگیرد.
خدایا تو را شکر میکنم که باب شهادت را به روی بندگان خالصت گشوده ای تا هنگامی که همه راهها بسته است و هیچ راهی جز ذلت و خفت و نکبت باقی نمانده است، میتوان دست به این باب شهادت زد و پیروزمند و پر افتخار به وصل خدایی رسید.
پرگشایم
خوش دارم که در نیمه های شب در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم. با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم. آرام آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم، محو عالم بی نهایت شوم . از مرزهای علم وجود در گذرم و در وادی ثنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم.
توکل و رضا
" ترا شکر می کنم که از پوچی ها ، ناپایداری ها ، خوشی ها و قید و بندها آزادم کردی و مرا در طوفانهای خطرناک حوادث رها ننمودی، و درغوغای حیات، در مبارزه با ظلم و کفر غرقم کردی، لذت مبارزه را به من چشاندی ، مفهوم واقعی حیات را به من فهماندی... فهمیدم که سعادت حیات در خوشی و آرامش و آسایش نیست ، بلکه در جنگ و درد و رنج و مصیبت و مبارزه با کفر و ظلم و بالاخره در شهادت است.
خدایا ترا شکر می کنم که به من نعمت " توکل " و " رضا" عطا کردی، و در سخت ترین طوفانها و خطرناکترین گردابها، آنچنان به من اطمینان و آرامش دادی که با سرنوشت و همه پستی ها و بلندیهایش آشتی کردم و به آنچه تو بر من مقدر کرده ای رضا دادم.
خدایا در مواقع خطر مرا تنها نگذاشتی ، تو در کویر تنهایی، انیس شبهای تار من شدی، تو در ظلمت ناامیدی، دست مرا گرفتی و کمک کردی... که هیچ عقل و منطقی قادر به محاسبه پیش بینی نبود، تو بر دلم الهام کردی و به رضا و توکل مرا مسلح نمودی، و در میان ابرهای ابهام و در مسیری تاریک مجهور و وحشتناک مرا هدایت کردی."
می خواستم شمع باشم
" همیشه می خواستم که شمع باشم ، بسوزم ، نور بدهم و نمونه ای از مبارزه و کلمه حق و مقاومت در مقابل ظلم باشم . می خواستم همیشه مظهر فداکاری و شجاعت باشم و پرچم شهادت را در راه خدا به دوش بکشم. می خواستم در دریای فقرغوطه بخورم و دست نیاز به سوی کسی دراز نکنم. می خواستم فریاد شوق و زمین وآسمان را با فداکاری و آسمان پایداری خود بلرزانم. می خواستم میزان حق و باطل باشم و دروغگویان ومصلحت طلبان و غرض ورزان را رسوا کنم. می خواستم آنچنان نمونه ای در برابر مردم به وجود آورم که هیچ حجتی برای چپ و راست نماند، طریق مستقیم روشن و صریح و معلوم باشد، و هر کسی در معرکه سرنوشت مورد امتحان سخت قرار بگیرد و راه فرار برای کسی نماند..."
در سرزمین کفر ، تو بودی
" خدایا می دانی که در زندگی پرتلاطم خود، لحظه ای تو را فراموش نکردم.همه جا به طرفداری حق قیام کرده ام. حق را گفته ام. از مکتب مقدس تو در هر شرایطی دفاع کرده ام. کمال و جمال و جلال تو را به همه مخالفان و منکران وجودت عرضه کرده ام و از تهمت ها و بدگویی ها و ناسزاهای آنها ابا نکردم. در آن روزگاری که طرفداری ازاسلام به ارتجاع و به قهقراگری تعبیر می شد و کمتر کسی جرأت می کرد که از مکتب مقدس تو دفاع کند، من در همه جا، حتی در سرزمین کفر، علم اسلام را بر می افراشتم و با تبلیغ منطقی و قوی خود، همه مخالفین را وادار به احترام می کردم و تو ای خدای بزرگ! خوب می دانی که این فقط بر اساس اعتقاد و ایمان قلبی من بود و هیچ محرک دیگری جز تو نمی توانست داشته باشد."
" دنیا میدان بزرگ آزمایش است که هدف آن جز عشق چیزی نیست. در این دنیا همه چیز در اختیار بشر گذاشته شده، وسایل و ابزار کار فراوان است، عالیترین نمونه های صنعت، زیباترین مظاهرخلقت، از سنگریزه ها تا ستارگان، از سنگدلان جنایتکار تا دلهای شکسته یتیمان، از نمونه های ظلم و جنایت تا فرشتگان حق و عدالت، همه چیز و همه چیز در این دنیای رنگارنگ خلق شده است. انسان را به این بازیچه های خلقت مشغول کرده اند. هر کسی به شأن خود به چیزی می پردازد، ولی کسانی یافت می شوند که سوزی در دل و شوری در سر دارند که به این بازیچه راضی نمی شوند. این نمونه های زیبای خلقت را دوست دارند و می پرستند.
تو مرا عشق کردی
" خدایا تو مرا عشق کردی که در قلب عشاق بسوزم. تو مرا اشک کردی که در چشم یتیمان بجوشم. تو مرا آه کردی که از سینه بینوایان و دردمندان به آسمان صعود کنم. تو مرا فریاد کردی که کلمه حق را هر چه رساتر برابر جباران اعلام نمایم. تو مرا در دریای مصیبت و بلا غرق کردی و در کویر فقر و حرمان تنهایی سوزاندی. خدایا تو پوچی لذات زودگذر را عیان نمودی، تو ناپایداری روزگار را نشان دادی. لذت مبارزه را چشاندی. ارزش شهادت را آموختی."
سه طلاقه
" من دنیا را طلاق دادم. خدای بزرگ مرا در آتش عشق و محبت سوزاند. مقیاسها و معیارهای جدید بر دلم گذاشت و خواسته های عادی و مادی و شخصی در نظرم حذف شد. روزگاری گذشت که دنیا و مافیها را سه طلاقه کردم و ازهمه چیز خود گذشتم. از همه چیز گذشتم و با آغوش باز به استقبال مرگ رفتم و این شاید مهمترین و اساسی ترین پایه پیروزی من در این امتحان سخت باشد."
آرامش غروب
" خوش دارم آزاد از قید و بندها درغروب آفتاب بر بلندای کوهی بنشینم و فرو رفتن خورشید را در دریای وجود مشاهده کنم و همه حیات خود را به این زیبایی خدایی بسپارم و این زیبایی سحرانگیز، با پنجه های هنرمندش با تار و پود وجودم بازی کند، قلب سوزانم را بگشاید، آتشفشان درد و غم را آزاد کنم، اشک را که عصاره حیات من است، آزادانه سرازیرنمایم، عقده ها و فشارهایی را که بر قلب و روحم سنگینی می کنند بگشایم . غم های خسته کننده ای را که حلقومم را می فشرند و دردهای کشنده ای که قلبم را سوراخ سوراخ می کند، با قدرت معجزه آسای زیبایی تغییر شکل دهد و غم را به عرفان و درد را به فداکاری مبدل کند و آنگاه حیاتم را بگیرد و من دیوانه وار همه وجودم را تسلیم زیبایی کنم و روحم به سوی ابدیتی که نورهای زیبایی می گذرد پرواز کند و در عالم آرامش و طمأنینه از کهکشانها بگذرم و برای لقاء پروردگار به معراج روم و از درد هستی و غم وجود بیاسایم و ساعتها و ساعتها در همان حال باقی بمانم و از این سیر ملکوتی لذت ببرم."
آفرینش دریا
" خدایا تو را شکر می کنم که دریا را آفریدی ، کوهها را آفریدی و من می توانم به کمک روح خود در موج دریا بنشینم و تا افق بی نهایت به پیش برانم و بدین وسیله از قید زمان و مکان خارج شوم و فشار زندگی را ناچیز نمایم. خدایا تو را شکر می کنم که به من چشمی دادی که زیباییهای دنیا را ببینم و درک زیبایی را به من رحمت کردی تا آنجا که زیباییهایت را و پرستش زیبایی را جزیی از پرستش ذاتت بدانم."
سوگند
" خدایا به آسمان بلندت سوگند، به عشق سوگند، به شهادت سوگند، به علی سوگند، به حسین سوگند، به روح سوگند، به بی نهایت سوگند، به نور سوگند، به دریای وسیع سوگند، به امواج روح افزا سوگند، به کوههای سر به فلک کشیده سوگند، به شیپور جنگ سوگند، به سوز دل عاشقان سوگند، به فداییان از جان گذشته سوگند، به درد دل زجرکشیده گان سوگند، به اشک یتیمان سوگند، به آه جانسوز بیوه زنان سوگند، به تنهایی مردان بلند سوگند که من عاشق زیبائیم. چه زیباست همدردعلی شدن، زجر کشیدن، از طرف پست ترین جنایتکاران تهمت شنیدن، از طرف کینه توزان بی انصاف نفرین شنیدن، چه زیباست در کنار نخلستان های بلند در نیمه های شب، سینه داغدار را گشودن و خروشیدن و با ستارگان زیبای آسمان سخن گفتن، چه زیباست که دراین موهبت بزرگ الهی که نامش غم و درد است، شیعه تمام عیارعلی شدن."
قربانی فرزند آدم
" ای خدای بزرگ ، ای آنکه نمونه ی بزرگی چون حسین علیه السلام را به جهان عرضه کرده ای، ای آنکه برای اتمام حجت به کافران وجودت... سیاهی ها و تباهی ها را به آتش وجود حسین ها روشن نموده ای، ای آنکه راه پرافتخار شهادت را، برای آخرین راه حل انسانها باز کرده ای، ای خدا، ای معشوق من، ای ایده آل آرزوهای مردم عارف، به من توفیق ده تا مثل مخلصان و شیفتگان ، در راهت بسوزم و ازین خاکستر مادی آزاد گردم. ای حسین علیه السلام، من برای زنده ماندن تلاش نمی کنم و از مرگ نمی هراسم ، بلکه به شهادت دل بسته ام و از همه چیز دست شسته ام ، ولی نمی توانم بپذیرم که ارزشهای الهی و حتی قداست انقلاب بازیچه دست سیاستمداران و تجار ماده پرست شده است.
قبول شهادت مرا آزاد کرده است، من آزادی خود را به هیچ چیز حتی به حیات خود نمی فروشم.
خدایا ابراهیم را گفتی که عزیز ترین فرزندش را قربانی کند، و او اسماعیل را مهیای قربانی کرد...
هنگامی که پدر کارد را به گلوی فرزندش نزدیک می کرد، ندا آمد دست نگه دار . ابراهیم آزمایش خود را داد، ولی اسماعیل هنوز به آن درجه تکامل نرسیده بود که قربانی شود، زمان زیادی گذشت تا قربانی کاملی که عزیزترین فرزندان آدم بود، به درجه ارزش قربانی شدن رسید، و در همان راه خدا قربانی شد و او حسین بود. خدایا تو به من دستور دادی که در راه تو قربانی شوم، فوراً اجابت کردم و مشتاقانه به سوی قرارگاه عشق حرکت کردم... اما تو می خواستی که این قربانی هر چه باشکوه تر باشد، لذا دوستانم را و فرزندم را و عزیزترین کسانم را به قربانی پذیرفتی... و مرا در آتش اشتیاق منتظر گذاشتی..."
شرف شیعه
" خدایا تو را شکر می کنم که شیعیان را با اسلحه شهادت مجهز کردی که علیه طاغوتها وستمگران و تجاوزگران قیام کنند و با خون سرخ خود ، ذلت هزار ساله را از دامن تشیع پاک کنند و ارزش و اهمیت شهادت را در معرکه حیات بفهمند و با ایمان خدایی و اراده آهنین، خود را از لجنزار اسارت جسدی و روحی نجات بخشند. علی وار زندگی کنند و در راه سرخ حسین علیه السلام قدم بگذارند و شرف و افتخار راستین تشیع را که قرنها دستخوش چپاول ستمگران بود دوباره کسب کنند."
افزایش ظرفیت
" خدایا از تو می خواهم که طبع ما را آنقدر بلند کنی که در برابر هیچ چیز جز خدا تسلیم نشویم. دنیا ما را نفریبد، خودخواهی ما را کور نکند. سیاهی گناه و فساد و تهمت و دروغ وغیبت ، قلب های ما را تیره و تار ننماید. خدایا! به ما آنقدر ظرفیت ده که در برابر پیروزی ها سرمست و مغرور نشویم. خدایا به من آنقدر توان ده که کوچکی و بیچارگی خویش را فراموش نکنم و در برابرعظمت تو خود را نبینم."
فقر مرا پروراند
" فقر و بی چیزی بزرگترین ثروتی بود که خدای بزرگ به من ارزانی داشت. همت و اراده مرا آنقدر بلند کرد که زمین و آسمان ها نیز در نظرم ناچیز شدند. هنگامی که شهیدی خون پاکش را در اختیارم می گذارد و فقر اجازه نمی دهد که یتیمانش را نگبهانی کنم. هنگامی که مجروحی در آخرین لحظات حیات به من نگاه می کند و با نگاه خود از من تقاضای کمک دارد ، من می سوزم، آب می شوم و قدرت ندارم کمکش کنم. هنگامی که در سنگر خونین ترین قتالها و جنگ آوری، از گرسنگی شکمش خشک شده و نمی تواند آب را از گلو فرو بدهد من که اینها را می بینم و صبر می کنم دیگر ترس و وحشتی از فقر ندارم. این قفس آهنین را شکسته ام و آنقدر احساس بی نیازی می کنم که زیر سخت ترین ضربه ها و کوبنده ترین هجوم ها از هیچ کس تقاضای کمک نمی کنم. "
گذشت
" من اینقدر احساس بی نیازی می کنم که در زیر شدیدترین حملات هم از کسی تقاضای کمک نمی کنم ، حتی فریاد بر نمی آورم حتی آه نمی کشم در دنیای فقر آنقدر پیش می روم که به غنای مطلق برسم و اکنون اگر این کلمات دردآلود را از قلب مجروحم بیرون می ریزم برای آنست که دوران خطر سپری شده است و امتحان به سر آمده و کمر فقر شکسته و همت و اراده پیروز شده است."
بی نیاز
" خدایا از آنچه کرده ام اجر نمی خواهم و به خاطر فداکاریهای خود بر تو فخر نمی فروشم، آنچه داشته ام تو داده ای و آنچه کرده ام تو میسرنمودی، همه استعدادهای من، همه قدرتهای من، همه وجود من زاده اراده تو است، من از خود چیزی ندارم که ارائه دهم، از خود کاری نکرده ام که پاداشی بخواهم.
خدایا هنگامی که غرش رعد آسای من در بحبوحه طوفان حوادث محو می شد و به کسی نمی رسید، هنگامی که فریاد استغاثه من در میان فحش ها و تهمت ها و دروغ ها ناپدید می شد... تو ای خدای من، ناله ضعیف شبانگاه مرا می شنیدی و بر قلب خفته ام نورمی تافتی و به استغاثه من لبیک می گفتی. تو ای خدای من، در مواقع خطر مرا تنها نگذاشتی، تو در تنهایی، انیس شبهای تار من شدی، تو در ظلمت نا امیدی دست مرا گرفتی و هدایت کردی. در ایامی که هیچ عقل و منطقی قادر به محاسبه نبود، تو بر دلم الهام کردی و به رضا و توکل مرا مسلح نمودی... خدایا تو را شکر می کنم که مرا بی نیاز کردی تا از هیچکس و از هیچ چیز انتظاری نداشته باشم.
خدایا عذر می خواهم از اینکه در مقابل تو می ایستم و از خود سخن می گویم و خود را چیزی به حساب می آورم که تو را شکر کند و در مقابل تو بایستد و خود را طرف مقابل به حساب آورد! خدایا آنچه می گویم از قلبم می جوشد و از روحم لبریز می شود. خدایا دل شکسته ام، زجر کشیده ام، ظلم زده ام، از همه چیز ناامید و از بازی سرنوشت مأیوسم، در مقابل آینده ای تیره و مبهم و تاریک فرو رفته ام، تنها ترا می شناسم ، تنها به سوی تو می آیم، تنها با تو راز و نیاز می کنم.
خدایا ، فقط تو
" هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی، خدایا، به هر که و به هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی، عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی، هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه امیدی، و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را برهم زدی، و در طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم... تو این چنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم و به جز تو آرزویی نداشته باشم، و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم، و جز در سایه توکل به تو، آرامش و امنیت احساس نکنم... خدایا ترا بر همه این نعمتها شکر می کنم."
من آه صبحگاهم
" من فریادم! که در سینه مجروح جبل عامل در خلال قرنها ظلم و ستم محفوظ شده ام. من ناله دلخراش یتیمان دل شکسته ام که درنیمه های شب از فرط گرسنگی بیدار می شوند و دست محبتی وجود ندارد که برای نوازش آنها را لمس کند، از سیاهی و تنهایی می ترسند. آغوش گرمی نیست که به آنها پناه بدهد. من آه صبحگاهم که از سینه پر سوز بیوه زنان سرچشمه می گیرم و همراه نسیم سحری به جستجوی قلبها و وجدانهای بیدار به هر سو می روم و آنقدر خسته می شوم که از پای می افتم. نا امید و مأیوس به قطره اشکی مبدل می شوم و به صورت شبنمی در دامن برگی سقوط می کنم. من اشک یتیمانم که دل شکسته در جستجوی پدر و مادر به هر سو می دوند، ولی هر چه بیشتر می دوند کمتر می یابند. وای به وقتی که یتیمی بگرید که آسمان به لرزه در می آید."
سخن گفتن از شهیدی با ابعاد گوناگون، از اسوه ای که جمع اضداد بود، از آهن و اشک، از شیر بیشه نبرد و عارف شبهای قیرگون، از پدر یتیمان و دشمن سرسخت کافران ، بسیار سخت بلکه محال است سخن گفتن از شهید دکتر مصطفی چمران، این مرد عمل و نه مرد سخن، این نمونه کامل هجرت، جهاد و شهادت، این شاگرد مکتب علی(ع)، این مالک اشتر جنوب لبنان و حمزه کربلای خوزستان ، سخت و دشوار است. چرا که حتی نمیتوان یکی از ابعاد وجودی او را آنگونه که هست، توصیف کرد و نباید انتظار داشت که بتوانیم تصویر کاملی در این مختصر از او ترسیم نمود ، که مردان و رهروان راه علی(ع) و حسین(ع) را با این کلمات مادی و معیارهای خاکی نمیشود توصیف نمود و سنجید. به انگیزه سالگرد شهادت افتخار آفرین و انسان سازش، ضروری است تا آنجا که مقدور است در شناخت ، ارائه افکار وبیان راه و اعمال او کوشش کنیم .
این مروری است گذرا و سریع، بر حیات کوتاه اما پرحادثه ، سراسر تلاش، ایثار، عشق و فداکاری شهید دکتر مصطفی چمران .آخرین روز خرداد ، مصادف است با سالگرد شهادت دکتر مصطفی چمران. سالها از آرام گرفتن چمران می گذرد. روزهای تکاپو و از پشت صخره ای به پشت صخره دیگر پریدن و پناه گرفتن و زمان جنگ های سرنوشت ساز پایان یافته و اکنون یاد و خاطره این سردار بزرگ اسلام همچنان باقی است.
در سال 1311 شمسی در محله سرپولک ، بازار آهنگرهای تهران در خانواده ای مذهبی، فرزندی به دنیا آمد که او را مصطفی نامیدند. وی دوران ابتدایی را در مدرسه انتصاریه محله پامنار گذراند و دوره متوسطه را در دبیرستان البرز و دارالفنون به پایان رسانید و با ورود به دانشکده فنی در رشته الکترومکانیک تحصیلات عالی خود را آغاز کرد و به عنوان شاگرد اول این دانشکده فارغ التحصیل و در همانجا به مدت یکسال مشغول تدریس شد. چمران به سبب علاقه شدیدی که به یادگیری مسائل مذهبی داشت از 15 سالگی در درس تفسیرآیت الله طالقانی و دروس منطق و فلسفه شهید مطهری شرکت داشت و از این رهگذر بهره های فراوانی برد .
او به هنگام تحصیل در دانشکده فنی ، به عضویت انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران در آمد و از اعضای فعال این انجمن شد و در جریانات ملی شدن صنعت نفت و مبارزات پس از آن فعالانه شرکت داشت .
در سال 1332 ه. ش با استفاده از بورس تحصیلی دانشجویان ممتاز ، جهت ادامه تحصیل عازم آمریکا شد و در دانشگاه کالیفرنیا، تحصیلات خود را آغاز کرد. چمران با دریافت ممتازترین درجه علمی که همراه با تحسین بسیاری از صاحبنظران بود درجه دکترای الکترونیک و فیزیک پلاسما را اخذ کرد.
پس از واقعه 15 خرداد 1342، تصمیم به مبارزه مسلحانه با رژیم گرفت و به همین منظورعازم مصر شد و مدت دو سال دوره آموزشهای چریکی وجنگهای پارتیزانی را گذراند.
سپس عازم لبنان شد و با کمک امام موسی صدر که سمت نمایندگی امام ( ره ) را در لبنان داشت، گروه " حرکت محرومین" را بنا نهاد و جناح نظامی آن را که به جنبش امل موسوم است، پایه گذاری کرد و پس از سازماندهی جنبش " امل " ، حملات بیشماری را بر علیه مواضع صهیونیزم اشغالگر و راستگرایان فالانژ وابسته انجام داد و خواب راحت را از چشمان غاصبان صهیونیستی ربود و توفیق یافت که خدمات ارزنده و بسیاری را به امت اسلام انجام دهد.
با پیروزی انقلاب اسلامی، دکتر چمران پس از 23 سال دوری از وطن به ایران بازگشت ونخستین گروه ازسپاه پاسداران را در سعدآباد تشکیل داده و به آموزش آنان پرداخت.
دکتر چمران پس از بروز غائله پاوه به همراه شهید سرلشگر ولی فلاحی به آن منطقه عزیمت کرد . هلی کوپتر چمران و همراهان در میان حلقه محاصره گروهکهای ضد انقلاب افتاد و زیر آتش شدید آنها وارد پاوه شد و به یاری پاسدارانی شتافت که در حلقه محاصره گیرافتاده بودند ، و در این زمان فرماندهی منطقه از سوی امام (ره ) به وی سپرده شد.
چمران ِ حماسه ساز در عرض 15 روز همه شهرها ، راهها و مواضع استراتژیک منطقه را آزاد و کردستان از این مرحله به سلامتی گذر کرد.
پس از این پیروزی درخشان، دکتر چمران از سوی امام رحمة الله به وزارت دفاع منصوب شد و سپس در اردیبهشت 1359، به سمت نمایندگی و ناظر امام در شورای عالی دفاع نصب گردید و در کنار آیت الله خامنه ای نماینده دیگر امام در این شورا، به امور دفاعی و نظامی مملکت پرداخت.
او در انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی در سال 1359، به عنوان نماینده مردم تهران انتخاب و در این سنگر مشغول خدمت شد. با شروع جنگ تحمیلی عراق، دکتر چمران در معیت آیت الله خامنه ای با اجازه امام (ره ) عازم جبهه های جنگ شد و درست شب بعد از ورود به خوزستان، اولین حمله چریکی خود را به همراه تعدادی از نیروهای اسلام علیه تانکهای دشمن که تا نزدیکی اهواز رسیده بودند انجام داد و همین عملیات باعث شد تا نیروهای دشمن کیلومترها عقب نشینی کنند .
دکتر چمران ستاد جنگهای نامنظم را در اهواز تشکیل داد و واحد مهندسی بسیار فعالی را فراهم کرد که در یک مورد، با نصب پمپهای بسیار قوی ، آب رودخانه کارون را پمپاژ و با ساخت کانالی به طول 20 کیلومتر و عرض 100 متر این آب را به درون این کانال سرازیر کردند و باعث شدند تا تانکهای دشمن برای فرار از زمینهای باتلاقی، کیلومترها عقب نشینی کرده و از فکر تسخیر اهواز خارج شوند و این همه در مدت یک ماه صورت پذیرفت.
از دیگر کارهای اساسی دکتر ، ایجاد هماهنگی بین نیروهای سپاه و ارتش و نیروهای مردمی بود که دوشادوش همه درعملیات ها دلاورانه می جنگیدند.
دکتر چمران در تاریخ 30 خرداد 1360، یک روز قبل از شهادت خود در اهواز و در جلسه شورای عالی دفاع برای آخرین بار شرکت کرد و پس از آنکه خبر شهادت فرمانده نیروها ی دهلاویه، ایرج رستمی را در سحرگاه 31 خرداد دریافت کرد به سرعت فرد دیگری را برای فرماندهی انتخاب وبا خود به دهلاویه برد.
او به سمت سوسنگرد به راه افتاد و در پشت نزدیکترین خاکریز درمقابل نیروهای عراقی قراری گرفت . خمپاره ها چپ و راست در اطراف او به زمین می خوردند ، ناگهان خمپاره ای در نزدیکی او منفجر شد و وی از ناحیه پشت سر مورد اصابت ترکش قرار گرفت و به مقام رفیع شهادت نایل آمد.
روح بلند و آسمانی اش قرین رحمت واسعه ی الهی باد ...
حضور چمران هنوز بر خاک جبهه ها پایدار است .
هنوز خاک خوزستان , خطه کردستان , کربلای ایران و جبهه لبنان خاطره هایی از آن عزیز در دل خود دارد.
اویی که حکایت همت و عظمت ایمان و ژرفای خلوصش آوازه ماندگار تاریخ است . هنوز هم صدای چمران را می شود شنید. هنوز هم حضور چمران را در صحنه ها می توان دید.
هنوز نجوای نیازش بر دلها طنین انداز است که می گفت : « خدایا! تو می دانی که تار و پودم با مهر تو سرشته است . »
چمران آن بزرگمردی است که بزرگ زمان . اسوه ایمان , حضرت امام (ره ) در شهادتش فرمود : « او (شهید چمران ) با سرافرازی زیست و با سرافرازی شهید شد و به حق رسید)
شهید چمران سالها بود که دل به ملاقات با حق بسته بود. سالها بود که خویش را مهیای لقائش ساخته بود.
از پشت میز ریاست دل کنده و خاک جبهه را برگزیده بود.
حرفهایش , حرفهای دنیایی نبود , رازها و نیازهایش در خلوت خویش با معبود شنیدنی است , آنگاه که می گوید :
« خدایا تو را شکر می کنم که لذت معراج را بر روحم ارزانی داشتی تاگاه گاهی از دنیای ماده درگذرم و آنجا جز وجود ترا نبینم و جز بقا تو چیزی نخواهم . » آنگاه که خصم قصد ما کرد را یادت می آید آنگاه که خصم آمد تا خانه ما را بگیرد , اما غافل از حضور پاسداران بیدار , و چمران و چمرانها بود. همان سعیدعزیز که گفت : « من آزاده ام , من از جهان دست برداشته ام . من از مرگ وحشتی ندارم و تا به ساعتی به آغوش مرگ فرو می روم . »
رفت و تا آنجا رفت که سالها در انتظارش دردها کشیده بود.
می گفت : خوش دارم که در نیمه شبها در سکوت مرموز آسمان و زمین به مناجات برخیزم , با ستارگان نجوا کنم و قلب خود را به اسرار ناگفتنی آسمان بگشایم . آرام , آرام به عمق کهکشانها صعود نمایم . محو عالم بی نهایت شوم , از مرزهای عالم وجود در گذرم و در وادی فنا غوطه ور شوم و جز خدا چیزی را احساس نکنم . »
و چه زود گریه های شبانه و عارفانه اش به ثمر نشست و دعاهای آسمانی اش به اجابت رسید.
اولیاء خدا، حسب روایات شریفه، در ذیل «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ» بیان کردهاند: منظور پروردگار عالم از این عبادت، خضوع و خشوع و رسیدن به آن مقامی است که انسان بداند جز خدا، کسی را ندارد و از طریق عبادت به پروردگار عالم متّصل شود.
یک تعبیری را در روایات شریفه، راجع به عبادت و فلسفه و حکمت عبادت بیان میکنند که تعبیر عجیبی است. اوّلاً پروردگار عالم، اگر کسی دوستش داشته باشد، به او بهترین عبادتها را الهام میکند. مولیالموالی(علیه السلام) میفرمایند: «إِذَا أَحَبَّ اللَّهُ عَبْداً أَلْهَمَهُ حُسْنَ الْعِبَادَةِ»؛ اگر پروردگار عالم، انسانی را دوست بدارد، به بندهای عشق بورزد و به بندهاش علاقه داشته باشد؛ به او نیکویی عبادت را الهام می-کند که چقدر عبادت زیباست و حُسن دارد.
لذا پیامبر عظیمالشّأن(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا»؛برترین مردم و افضل انسانها، کسی است که عاشق عبادت بشود.
چون تا حبّ و عشق به عبادت، در وجود انسان به وجود نیاید، انسان گردن به عبادت نمیدهد. چه عاملی باعث میشود که انسان، در گرمای بالای چهل یا پنجاه درجه، در بیابان، در حال شخم زدن و بیل زدن، در حال کار سنگین، روزه بگیرد؟! در حالی که به ظاهر، عطش هم بر او غالب میشود، لبها خشکیده، امّا کانّ روزه نیست و به هیچ عنوان ترک صیام نمیکند.
لذا اولیاء الهی حتّی برای زیارت هم روزه خود را ترک نمیکنند و از خدا میخواهند که کار واجبی در ماه مبارک برایشان پیش نیاید که یک موقع نیاز به سفر داشته باشند.
از آیت الله قاضی رحمه الله نقل شده است که ایشان میفرمودند: وقتی انسان، روزه میگیرد، در حال صیام، این رگها بریده میشود و اینها که بریده میشود، پرواز شروع میشود و اتّصال به وجود میآید. دیگر بند شهوت شکم، شهوت جنسی، شهوت قدرت و ... نیست. همه این عروق و رگهای شهوت را میبرد،آزاد میشود و اتصال به خدا برقرار میشود. لذا تا انسان نبرد، متّصل نمیشود. باید از این دنیا ببرد، از این دنیا که برید، متّصل میشود
آنوقت پروردگار عالم یکی از مواقعی که میبیند بندگانش این رموز عبادت را متوجّه نشدند و درک نکردند، خودش عاملی قرار میدهد تا بندگان به سمت عبادت بیایند.
لذا پروردگار عالم از بس دوستمان دارد و از بس لذّت عبادت که عبّاد عالم چشیدهاند، عالی، شیرین و با حلاوت است؛ میگوید: چرا دیگران نچشند؟! اگر از ما سۆال کردند: چرا ماه مبارک رمضان را برای ما قرار داد، باید بگوییم: چون خیلی دوستمان دارد.
بیهوده نیست که پیغمبر اکرم، حضرت محمّد مصطفی(صلی الله علیه و آله) فرمودند: اگر بنده میدانست که ماه مبارک رمضان، چقدر برکات دارد و چیست؛ دلش میخواست همه سال، ماه مبارک رمضان شود. یعنی اگر درک میکرد که ماه مبارک رمضان یعنی چه؛ از خدا تقاضا میکرد که همه سال، ماه مبارک رمضان باشد.
لذا عرض کردم اولیاء خدا تا قبل از ماه رجبالمرجّب، ابداً برای طول عمر خودشان دعا نمیکردند، امّا همین که رجب المرجّب میرسید، عاجزانه دعا میکردند و میگفتند: خدایا! حالا که لطف کردی، بزرگواری کردی، محبّت کردی و ما را زنده نگاه داشتی، از این به بعد هم ما را زنده بدار تا ماه مبارک رمضان را درک کنیم. آنها هیچ موقع برای طول عمرشان دعا نمیکردند، امّا موقعی که رجب المرجّب میآید و بوی ماه مبارک به مشام اولیاء خدا میخورد، حالشان منقلب میشود و هوایی میشوند. به قدری علقه به این ماه مبارک رمضان پیدا کردند که در دعاهای دل شبشان، خاضعانه میخواستند: خدا! لطف کردی، بزرگواری کردی، محبّت کردی، منّت گذاشتی، عمرم را تا اینجا رساندی، خدا اگر چیزی بناست محبّت کنی، ما که چیزی نداریم برای تو بفرستیم، عملی هم انجام ندادیم، اما همیشه محبّت تو شامل حالمان بوده، حالا هم اگر میخواهی محبّتت را به ما بیشتر و بیشتر برسانی، ما را زنده نگهدار که ماه مبارک رمضان را درک کنیم. اگر بعد از ماه مبارک، عمرم را میگیری، بگیر، امّا ماه مبارک را درک کنم.
پیغمبر اکرم، محمّد مصطفی(صلی الله علیه و آله) فرمودند: «علَیکُم بِالصَّومِ؛ فإنّهُ مَحسَمَةٌ للعُرُوقِ و مَذهَبَةٌ للأشَرِ»،بر شما باد به روزه؛ چون روزه گرفتن، این رگهای سرمستی و شرّهایی که به وجود میآید را میبرد.
اولیاء خدا میگویند: منظور از «مَحسَمَةٌ للعُرُوقِ»، همان رگهای شهوت شکم، شهوت جنسی، شهوت نگاه و ... است؛ چون آدم صائم مواظب است، میگوید: روزهام، نگاه نکنم. هر چه هست، وقتی بریده شد، میفهمد و متّصل میشود.
از آیت الله قاضی رحمه الله نقل شده است که ایشان میفرمودند: وقتی انسان، روزه میگیرد، در حال صیام، این رگها بریده میشود و اینها که بریده میشود، پرواز شروع میشود و اتّصال به وجود میآید. دیگر بند شهوت شکم، شهوت جنسی، شهوت قدرت و ... نیست. همه این عروق و رگهای شهوت را میبرد،آزاد میشود و اتصال به خدا برقرار میشود. لذا تا انسان نبرد، متّصل نمیشود. باید از این دنیا ببرد، از این دنیا که برید، متّصل میشود.
خصوصیّت روزه هم همین است که میفرمایند: «علَیکُم بِالصَّومِ؛ فإنّهُ مَحسَمَةٌ للعُرُوقِ و مَذهَبَةٌ للأشَرِ» خیلی عجیب است. وقتی تمام اینها بریده شد، فقط یک جا میماند و دیگر خدایی میشود. آن که از حلالش دست کشید، دیگر به حرام و شبهه هم نزدیک نخواهد شد.
دیدید! ظهر که میشود، در اوج گرما و در تابستان داغ، اوّل یک عطشی برایت پیش میآید و ای بسا در دوران اوّلیّه (منظور ایشان، دوران جوانی است) برای خودت، تصوّراتی هم بکنی و در ذهنت بگویی: اگر افطار بشود، این قدر آب میخورم و چند پارچ شربت درست میکنم و ... . با این حال، چیزی نمیخوری، ولی وقتی غروب میشود، دیگر آن عطش صبح نیست، در حالی که به ظاهر باید بیشتر بشود، امّا دیگر نیست!
فرمود: برای اینکه آن موقع وسوسه نفس دون و ابلیس ملعون بود و حقیقت نداشت. لذا معلوم میشود اصلش وجود نداشته و به تخیل است. مثل سراب که وجود ندارد و خیالپردازی است. پس در اصل آن عطش هم وجود نداشته و نفس دون و وسوسه شیطان، آن تشنگی و عطش را برایت درست کرد که فکرت به جای عبادت، به آن باشد.امّا بعد از این مرحله اوّلیّه، دیگر میفهمی که همه فکرت باید خود عبادت باشد.
لذا اولیاء الهی موقع افطار، فقط چون امر الهی است، یک مقدار غذا میخورند و سحرگاهان هم حتّی بلغ الحلقوم نمیخورند که بگویند نکند مثلاً امروز گرسنه بشوم، ابداً! اتّفاقاً میگویند: دوست داریم گرسنه بشویم و از گرسنگی لذّت میبرند.
یکی از حکمتهای روزه، این است که انسان را خالص میکند. وقتی انسان، خالص شد، معلوم است دیگر به طعام و به کس دیگری دل نمیبندد. برای همین است، در صیام با این که شاید کسی کنار شما نباشد و در خانه تنها باشید و بتوانید نعوذبالله، نستجیربالله مثلاً یک چیزی بخورید، امّا نمیخورید. چه چیزی مانع میشود که در تنهایی، وقتی هیچ کس هم نیست، نخورید؟! طعام را میبینید، غذاهای گوناگون و به ظاهر لذیذ - که لذّت تو چیز دیگر است - را میبینید، ولی نمیخورید. اولیاء خدا میگویند: همین تمرین میشود که انسان دیگر هیچ موقع نگاه به آنها نکند.
اگر پدر و مادر کسی از دنیا رفتند و در شهرستان دفن هستند، قبل از ماه مبارک رمضان، حتماً سر قبورشان بروید. پایین پای پدر و مادر بنشینید، از آنها بخواهید، بگویید: ماه مبارک رمضان آمده، شما برای ما دعا کنید. من هم نیّت میکنم هر عمل مستحبّی انجام بدهم، شما هم شریک باشید. یقین بدانید آنها دعایمان میکنند. کما اینکه آنها میفهمند ماه مبارک رمضان یعنی چه و ما نمیفهمیم
1. لذایکی از مطالبی که اولیاء میگویند، این است که قبل از اینکه ماه مبارک رمضان بیاید، مثل وقتی که میخواهیم به حجّ برویم، از همدیگر حلالیّت بطلبیم، قلبها را جلا بدهیم، نسبت به دیگران فکر بد نکنیم. با خود بگوییم: واقعاً یقین دارید که اینگونه است؟ دیگر این افکار را دور بریزیم. آنوقت اتّصال به پروردگار عالم پیدا میکنیم.
2. مطلب دیگر در مورد پدر و مادر است و این، دیگر جوان و پیر ندارد. حتّی اولیاء خدا میگفتند: اگر پدر و مادر کسی از دنیا رفتند و در شهرستان دفن هستند، قبل از ماه مبارک رمضان، حتماً سر قبورشان بروید. پایین پای پدر و مادر بنشینید، از آنها بخواهید، بگویید: ماه مبارک رمضان آمده، شما برای ما دعا کنید. من هم نیّت میکنم هر عمل مستحبّی انجام بدهم، شما هم شریک باشید. یقین بدانید آنها دعایمان میکنند. کما اینکه آنها میفهمند ماه مبارک رمضان یعنی چه و ما نمیفهمیم. برای همین اوّل دعا، «اللَّهُمَّ أَدْخِلْ عَلَى أَهْلِ الْقُبُورِ السُّرُورَ» است و بعد دعاهای دیگر بیان میشود. چون آنها میفهمند و درک میکنند که ماه مبارک رمضان یعنی چه. وقتی رفتند، میفهمند.
3. اگر نعوذبالله آقاجانمان از ما راضی نباشد، اصلاً مگر میشود آن وقت ما در ماه مبارک باشیم؟!
تا میتوانید این چند روز آخر یاد آقا باشید، . آقاجانمان هم باید امضاء کند تا وارد ماه مبارک شویم. کما این که شب قدر هم باید آقاجان امضاء کنند، همه چیز به ید مقدّس آقاجان است. لذا خیلی آقا را یاد کنیم.
«السلام علیک یا مولای بقیة اللّه»
1. تمام بدنت پاک می شود پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: هرکس به هنگام وضو ساختن ذکر خدا را بگوید، تمام بدنش پاک گردیده است.(2)
زیرا وقتی در جریان وضو داخل دهان، صورت، ساعدها، کف دست ها و جلوی سر و روی پاهای انسان تحریک شود قسمت اعظم قشر حسی تحریک می شود ،یعنی در حالی فقط چیزی که حدود 20 درصد سطح بدن در وضو مرطوب شده است بیش از 80 درصد ادمک حسی تحریک می شود؛ به عبارت دیگر اگر انسان به جای وضو کل بدن خود را می شست (غسل می کرد) چیز زیادی بر تحریک ناشی از وضو افزوده نمی شد.(3) چنانچه امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: هر کس ذکر خدا را به هنگام وضو بگوید، مانند این است که غسل کرده باشد.(4)
2. گناهانت بخشیده می شود رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: هنگامی که نمازگزار وضو می گیرد آثار و برکاتی به دنبال دارد از جمله وقتی که صورتش را می شوید آثار گناهان از چهره اش زدوده می شود، و زمانی که دو دستش را تا آرنج (مرفق) می شوید گناهانی که بوسیله دست هایش انجام داده از بین می رود، و آن وقت که سرش را مسح می کشد معصیّت هایی که به وسیله سرش انجام داده زدوده می شود، و آن وقت که پاهایش را مسح می کشد گناهانی که به کمک پاهایش انجام داده است از بین خواهد رفت، اگر کسی در اوّل وضو گرفتن«بسم الله الرّحمن الرّحیم» را (با دقّت و فهمیدن معنایش) بگوید تمام اعضایش از گناهان پاک می شود.(5)
3. دعاهایت مستجاب می گردد امام صادق علیه السلام فرمود: من تعجب می کنم از کسی که دنبال حاجت و کاری است در حالی که با وضو است، حاجتش برآورده نشود!(6)
4. رزق و روزیت فراوان می گردد از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند: کسی که دوست دارد بر خیر و برکت منزلش بیفزاید هنگام غذا خوردن وضوء بگیرد. (7) و همچنین آن حضرت فرمود: وضو و (شستن دست و صورت) پیش از غذا و بعد از آن باعث زیادی روزی می گردد.(8)
مرگ با وضو، شهادت است رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود: اگر توانستی شب و روز با وضو باشی این کار را انجام بده، زیرا اگر در حال وضو از دنیا بروی شهید خواهى بود.
5. تمرکزت زیاد می شود وضو گرفتن قبل از مطالعه باعث افزایش توجّه و تمرکز و افزایش هوشیاری در انسان می شود؛ زیرا نواحی مرتبط با وضو، بیشترین وسعت را در قشر حرکتی مغز دارند و هر چه تحریک این قشر هم بیشتر باشد، خواب آلودگی و کسالت از انسان دور می شود.(9)
امام صادق علیه السلام فرمودند: کسى که وضو بگیرد و با حوله اعضاى وضو را خشک کند، یک حسنه براى او نوشته مى شود و کسى که وضو بگیرد و صبر کند تا دست و رویش خود خشک شوند، سى حسنه براى او نوشته مى شود.(10) زیرا اگر وضو با آب سرد صورت پذیرد و پس از آن از خشک کردن آن اجتناب شود؛ تحریک حسی بیشتری صورت می گیرد؛ زیرا آب سرد نسبت به آب گرم قدرت تحریک حسی بیشتری دارد و خشک نکردن اعضاء بعد از وضو، به علت تماس طولانی آب با سطح بدن، باعث طولانی تر شدن مدت تحریک حسی می شود.(11)
بدن در برابر سرمائی که در اثر خشک نکردن آب وضو حس می کند، خود به خود درجه حرارتش بالا می رود تا آب وضو را خشک کند، که همین تحریکات حرارتی باعث باز شدن منافذ زیرپوست می شود و اکسیژن بیشتری به بافتهای پوست و مقداری هم عضلات زیر پوست می رسد و باعث نیرو و نشاط می گردد.(12)
6. عمرت زیاد می شود.رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود: سعی کن طاهر و با وضو باشی که خداوند بر طول عمرت می افزاید.(13) از نظر علمی بارهای الکتریکی هنگام شارش بار در اطراف عصب به صورت الکتریسته ذخیره می شوند. میدانی که در اطراف این بارها به وجود می آید در میدان بدن ایجاد خلل می کنند. این بارها به خصوص در نقاطی که تراکم اعصاب بیشتر است ذخیره می شوند و به دلیل این که هم تراکم زیادی دارند و هم در نزدیکی عصبهای بیشتر و مهمتری قرار دارند، برای بدن به شدت مضر هستند. از جمله این نقاط ناحیه سر، دستها و قسمت مچ پا به پایین است.
هنگامی که نمازگزار وضو می گیرد آثار و برکاتی به دنبال دارد از جمله وقتی که صورتش را می شوید آثار گناهان از چهره اش زدوده می شود، و زمانی که دو دستش را تا آرنج (مرفق) می شوید گناهانی که بوسیله دست هایش انجام داده از بین می رود، و آن وقت که سرش را مسح می کشد معصیّت هایی که به وسیله سرش انجام داده زدوده می شود، و آن وقت که پاهایش را مسح می کشد گناهانی که به کمک پاهایش انجام داده است از بین خواهد رفت.
به طرز حیرت آوری می بینیم که این نواحی، دقیقا نواحی هستند که در وضو شسته می شوند و بنابر تحقیقات صورت گرفته، بهترین راه دفع این بارهای زائد، استفاده از یک ماده رساناست. سریعترین و ارزانترین و بی ضررترین ماده برای این کار، آب است. جالب این جاست که آب هر چه خالص تر باشد، سریعتر بارهای ساکن را از بدن ما به اطراف گسیل می دهد و هیچ مایعی مثل آب خالصی که در وضو به انسان ها سفارش شده این اثر را ندارد.(14)
7. خواب با وضو، عبادت است رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: کسی که با وضو بخوابد بستر او برایش مسجد می شود، و خوابش (ثواب کسی را دارد که) به نماز مشغول است تا این که شب را به صبح رساند. و اگر کسی بدون وضو خوابید بسترش برای او قبر خواهد بود و مانند مرداری می ماند تا صبح شود.(15)
از نظر صاحب نظران رشته روان پزشکی،(16) جهت بهداشت صحیح خواب و داشتن خوابی راحت، باید اصولی را رعایت نمود که از جمله آن ها، دوش گرفتن ملایم هر شب قبل از رفتن به رختخواب است و جالب این که در ادامه تأکید می شود، این روش هر شب تکرار گردد. بنابراین، برای دست یابی به یک خواب راحت و آرامش بعد از آن، دوش گرفتن و استحمام شبانه (قبل از خواب) مفید است که وضو می تواند جای آن را بگیرد.
8. مرگ با وضو، شهادت است رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود: اگر توانستی شب و روز با وضو باشی این کار را انجام بده، زیرا اگر در حال وضو از دنیا بروی شهید خواهى بود.(17) 9. در قیامت نورانی می شوی پیامبر خدا می فرمایند: فردای قیامت خدای متعال امّت منِ را بین بقیّه ی امّتها در حالی محشور میکند که به خاطر وضویی که در دنیا گرفتند روسپیدند و پیشانیهای نورانییی دارند.(18) وضو گرفتن مکرر جهت دائم الوضو بودن، اسراف نیست
اگر در مصرف آب زیاده روی نکند اسراف نیست و مستحب است وضو با تمام آدابش به مقدار کمی آب، یعنی حداکثر یک مُد که مساوی سه چهارم لیتر است انجام شود.(19)
وضو نور است و تداوم آن، باعث ارتقا به عالم قدس خواهد شد. در حدیث آمده است: تجدید وضو، همانند نورى است بر روى نور دیگر.(20) این دستور با برکت، نزد بزرگان علم و عمل تجربه شده است، پس ای سالک کوی یار، همیشه با وضو باش و در تداوم آن همت عالی داشته باش.
پی نوشت ها:
1. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل؛ ج1 ص356
2. بحارالأنوار: ج80، ص314، روایت2، باب5
3. پزشکی های قرآن، برگرفته از سایت استوا
4.بحارالأنوار: ج80، ص314، روایت3، باب5
5. وسایل الشیعه: ج1، ص 297
6. همان، ص 262
7.فروع کافی، ج 6، ص 290
8.همان
9.اصول فیزیولوژی، دکتر رابرت برن و متیو لوی،ص 124
10. ثواب الاعمال، شیخ صدوق
11. مقاله اسرار علمی وضو، نویسندگان:دکتر حسن کریمی یزدی، دکتر علیرضا کوهپایی، سیده منصوره ذکری، برگرفته از پایگاه صلوه
12. نکات علمی شگفت انگیز درباره نماز و وضو، برگرفته از سایت نماز کلید بهشت
13. بحارالانوار: ج 77(80) ، ص 305
14. نکات علمی شگفت انگیز درباره نماز و وضو، برگرفته از سایت نماز کلید بهشت
15. مستدرک الوسائل: ج1، ص 42
16. کتاب روانشناسی جیبی، دکتر هارولد کبلن و بنجامین سدوک، ص 162
17. بحارالانوار: ج 77(80) ، ص 305
18. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ج 1 ص 357
19. استفتا از دفاتر آیات عظام: سیستانی، مکارم شیرازی، نوری همدانی، خامنه ای، صافی گلپایگانی (مد ظلهم العالی) توسط سایت اسلام کوئست
20. وسائل الشیعه ج1 ص 377