محمد رضایی

آخرین مطالب

در میان فرزندان آدم و حوازادگان عالم، یکدانه ای است که اقلیم بالا برایش فرش است و عشق حضرت دوست برایش عرش، فاتح قله (فکان قاب قوسین) و ساکن مقام حبیب اللهی، یتیم مدینه محمد بن عبد الله صلی الله علیه و آله که عالم امکان و تمام هستی، به طفیل وجودش به موهبت وجود نائل آمدند و در زمره کائنات شدند.

محمد صلی الله علیه و آله کسی است که مقام بندگی(1) ایمان(2) عصمت (3) طهارت(4) رسالت(5) حکومت(6) اولویت(7) و  اول المسلمین و اخلص الموحدین و اخشع العابدین(8) بودن، و دارا بودن خصائصی چون فضل عظیم (9) مانع عذاب(10) موید به نصر الهی(11) رئوف و رحیم(12) مسافر معراج(13) رحمة للعالمین(14) اسوه حسنه(15) و خاتم النبیین(16) بودنش، او را چو خورشیدی بی مانند کرده است.

محمد صلی الله علیه و آله بهانه رحمت پروردگار بر عالمیان و واسطه فیض قدسی اوست، هر چند که بی خردانی از همان زمان طلوع اسلام و آغاز برآمدن صدای دلنشین دعوتش، قلب رئوفش را به بی ادبی ها و ستیزه های جاهلی رنجه کردند. اما این پیامبر رحمت و این فرستاده مبارک، هماره نوید دهنده رحمت الهی است و بی شک قلب مهربانش، خواسته ای جز هدایت بشریت ندارد.

هتاکی امروزه بی خردانی از تبار اعراب جاهلی که در بیچارگی غوطه ورند و شنیدن صدای دلربای محمدی صلی الله علیه وآله را بر نمی تابند یادآور همان بی مهری های سالهای نخستین تولد اسلام است که روز را در پیش چشمان رسول خداچون شب ظلمانی می نمود اما هماره دعای خیر او بدرقه راه آنان بود.

اما بیش از آنکه دشمن دانا مورد نکوهش است، دوست نادان است که چهره ای عبوس از پیامبر رحمت به نمایش می گذارد و یا از معرفی چهره ملکوتی او آنسان که باید، عاجز است.

نوشتار زیر به بیان شمه ای از ویژگی های حضرت محمد صلی الله علیه وآله می پردازد که بیان آن می تواند راهکاری برای شناساندن آن جلوه آسمانی باشد.

در نظر او همه افراد جامعه، موظّف به مقاومت در برابر ستمکاران هستند و نباید نقش تماشاگر داشته باشند. مى فرمود: برادرت را چه ظالم باشد و چه مظلوم، یارى نما! اصحاب گفتند: معنى یارى کردن مظلوم را دانستیم، ولى ظالم را چگونه یارى کنیم؟ فرمود: دستش را بگیرید تا نتواند به کسى ستم کند!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ بهمن ۹۰ ، ۱۸:۵۸
محمد رضایی


ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد     دل رمیده ما را انیس و مونس شد
 
طلوع خورشید مکه

 



آمنه دلتنگ بود

زمان به دنیا آمدن فرزندش فرا رسیده بود حال آنکه همسرش را مدت ها قبل از دست داده بود

تنهایی درد او را دو چندان می نمود

از این رو به مناجات با پروردگار خود پرداخت چرا که او و خانواده او همگی یکتا پرست بودند

طلوع خورشید مکه

ناگهان سقف اتاق او شکافته شد و فرشتگان و بانوان بهشتی بر بالین آمنه حاضر شدند تا او را در به دنیا آوردن فرزندش یاری نمایند

 

حال آمنه دیگر تنها نبود

 

همان هنگام ندایی آسمانی میلاد فرزندش را مژده داد، فرزندی را که نامش را خداوند انتخاب نموده بود

 

آری و همان شب بود که سرزمین حجاز غرق در نور گشت

عرش و فرش و آنچه در آسمان‌ها و زمین بودند جملگی تسبیح می گفتند  

 

آری آمنه مادر خاتم انبیاء حضرت محمّد ـ صلی الله علیه و آله بود

فرشتگان الهی میلادش را جشن گرفته بودند و از همه سو به دیدارش می تافتند و بال های خود را بر قدوم مبارکش گسترانیده بودند

 

طلوع خورشید مکه

و در همان شب بود که شیطان فریاد برآورد:

بهترین امت‌ها و گرامى‌ترین بندگان و بزرگترین عالمیان، امت محمد است.

 

آری همان شب بود که دامان آمنه غرق در نور شد از هدیه الهی

هدیه الهی که قرار بود نور هدایت را بر زندگی بشر بتاباند و مردم مکه را که غرق در گمراهی بودند از خواب غفلت بیدار کند

 

هدیه الهی که قرار بود کتاب خداوند را برای هدایت انسان به ارمغان آورد

هدیه الهی که قرار بود دین مبین اسلام را که کامل ترین دین هاست به مردم بشناساند و راه تقوا و پرهیزکاری را به آنان بیاموزد.

 

آری او آمده بود تا هدایت گر انسان ها باشد همانند دیگر فرستادگان الهی

با این تفاوت که او آخرین بود

 

او حجت خدا آخرین پیامبر الهی بود

او آمده بود تا از جانب خداوند با انسان سخن بگوید و راه صحیح روشنگری را به او بیاموزد

او آمده بود تا آیین برادری و برابری را برای بشریت بازگو کند

او آمده بود تا بذر ایمان را در قلب های تیره بیفشاند

او آمده بود تا کتاب خدا و عترتش را برای ما به یادگار گذارد

 

آری او حضرت محمّد صلی الله علیه و آله آرین فرستاده الهی بود.

 

****

 
زمین و آسمان غرق در نور الهی شده بود

فرشتگان به استقبال فرزندی آمده بودند که قرار بود آخرین باشد

آخرین فرستاده الهی

آخرین پیامبر الهی

او که وجودش نور بود

او که با آمدنش

 
تمامی بت ها در بتکده به صورت بر زمین افتادند.

ایوان کسری شکست و چهارده کنگره‌ی آن سقوط کرد.

آب دریاچه ساوه خشک شد.

سرزمین خشک سماوه، آب پیدا کرد.

آتشکده فارس پس از هزار سال خاموش شد.

و ابلیس را هراسی فرا گرفت که تا آن روز به او نفوذ نکرده بود

آری

در هفدهم ربیع الاول سال عام الفیل سرزمین حجاز با به دنیا آمدن فرزندی نور باران شد فرزندی که نام مادرش آمنه و نام پدرش عبدالله بود

آری او کسی نبود جز پیامبر اکرم حضرت محمّد ـ صلی الله علیه و آله


منبع تبیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۰ ، ۱۹:۵۳
محمد رضایی

در آن دنیایی که پست ترین مرد اگر زورش به هیچ کس نمی رسید لااقل برای همسرش پادشاهی می کرد و او را بی هیچ تردیدی خدمتکار خود می دانست، پیامبر خدا همه ی کارهای شخصیش را حتی درون منزل، خود انجام می داد و آن را جزء  وظایف زنان نمی دانست . علاوه بر این در انجام کارهای منزل نیز مادامیکه حضور داشت کمک می نمود. تا جاییکه روایت کرده اند که پیامبر خدمتکار اهل خانه اش بود. این روایت با توجه به روایتی از خود رسول خدا بیشتر قابل درک و باور می شود که فرمود "سید القوم خادمهم": بزرگ هر قومی خدمتکار آن قوم است.(بحار ،ج 76، ص273) گاه اتفاق می افتاد که حضرت خانه خویش را نظافت می کرد و جارو می کشید و خود مکرر می فرمود: "کمک به همسر و کارهای منزل، صدقه و احسان در راه خدا محسوب می شود."( خدمتک زوجک صدقه. ر.ک: العبقریات الاسلامیه، ص 192 ) در روایت است که به حضرت علی علیه السلام سفارش فرمود که ای علی! از من بشنو و من جز آنچه خدایم فرمان داده است، نمی‏گویم. هر مردی که همسرش را در خانه کمک کند، به تعداد موهای اندامش، یک سال عبادت برایش به‏شمار می‏آورند؛ سالی که روزهایش روزه بوده و شب‏هایش را به پاخاسته باشد. ای علی! کسی که در خدمت خانواده‏اش در خانه باشد و خودخواهی نورزد، آفریدگار، نامش را در دیوان شهیدان می‏نگارد و برای هر قدمش، یک حج و یک عمره پاداش می‏دهد. ای علی! خدمت به همسر، کفاره گناهان بزرگ است و خشم پروردگار را فرو می‏نشاند (بحارالانوار، ج 101، ص 132) ابن شهر آشوب در کتاب مناقب، روایت کرده که: "رسول خدا صلی الله علیه و آله کفش خود را وصله می زد، پوشاک خویش را می دوخت، در منزل را شخصا باز می کرد، گوسفندان و شترها را می دوشید و به هنگام خسته شدن خادمش در دستاس کردن به کمک او می شتافت و آب وضویش را خود تهیه می کرد. و در همه کارها به اهل خانه کمک می کرد. و لوازم خانه و زندگانی را به پشت خود از بازار به خانه حمل می کرد"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۰ ، ۱۹:۴۴
محمد رضایی
1-ولادت ، کمالات نفسانی و مقامات علمی حضرت امام صادق(ع) در تاریخ هفدهم ربیع الاوّل سال 83 هجری در مدینه منوّره به دنیا آمد.(1) مکنّی به(ابو عبدالله) و ملقّب به(صادق) است[ گفته می شود این لقب را پیامبر اسلام(ص)به ایشان داده است]. مدت زندگانی حضرت، 65 سال و مدت زمان امامت آن حضرت، 34 سال بود.آن حضرت 12 سال در مدینه با جدّ بزرگوارش امام سجّاد(ع) و 9 سال با پدرش امام باقر(ع) زندگی کرد. در این مدّت، دشواری ها و سختی های زندگی در حکومت حاکمان ظالم بنی امیّه را شاهد بود و همراه با پدرش در راه نشر معارف اهل بیت(ع) تلاش می کرد. - مالک بن انس در مورد شخصیت و مقام علمی و عملی امام صادق(ع) می گوید: « و لقد کنت أتی جعفر بن محمّد[ع] و کان کثیر المزاح و التبسّم، فاذا ذُکر عنده النبیّ(ص) اخضر و اصفر و لقد اختلف الیه زماناً و ما کانت اراه الاّ علی ثلاث خصالٍ: امّا مصلیاٌ و امّا صائماٌ و امّا یقراٌ القرآن و ما رأیته قطّ یُحدث عن رسول اللّه(ص) الاّ علی الطهارۀ ولایتکلّم فی ما لاٌ یعنیه و کان من العلماء الزهّاد الذین یخشون الله و ما رأیته قطّ الاّ خرج الوسادۀ من تحته و یجعلها تحتی ».(2) ترجمه: مدتی خدمت جعفر بن محمّد[ع] مشرف می شدم. آن حضرت اهل مزاح و تبسّم بود. هنگامی که در محضر ایشان نامی از پیامبر(ص) برده می شد، رنگش به سبزی و سپس به زردی می گرائید. در مدت رفت و آمد به منزل ایشان، او را از سه حالت خارج ندیدم؛ یا نماز می خواند و یا روزه بود و یا به قرائت قرآن مشغول بود و هرگز بدون وضوء از حضرت رسول(ص) حدیث نقل نمی فرمود و سخنی که به درد من نخورد، بر زبان جاری نمی ساخت، ایشان از علمای زاهدی بود که ترس از خدا سراسر وجودش را فرا گرفته بود، هرگز به خدمت او شرفیاب نشدم جزء اینکه زیرانداز خود را برای نشستن من اختصاص می داد. - جاحظ (از علمای قرن سوم) نیز می گوید: « جعفر بن محمّد[ع] الذی ملا الدنیا علمه و فقهه و یقال انّ ابا حنیفه من تلامذته و کذلک سفیان الثوری و حسبک بهما فی هذا الباب »(3) ترجمه: جعفر بن محمّد[ع] کسی بود که علم و فقهش عالم را فرا گرفته بود و گفته می شود ابو حنیفه و سفیان ثوری از شاگردان او بودند و شاگردی این دو در عظمت علمی او کافیست. حسن بن علیّ الوشاء[از اصحاب امام رضا(ع)] می گوید: « در مسجد کوفه 900 نفر را دیدم که "حدثنی جعفر بن محمّد[ع]" می گفتند.(4) - شیخ مفید(ره) می فرماید: « و لم ینقل العلماء عن احدٍ من اهل بیته ما نقل عنه(ع)»(5) ترجمه: علمای اسلام آنقدر حدیث که از امام صادق(ع) نقل کرده اند از هیچکدام ائمه(ع) دیگر نقل نکرده اند. امام صادق(ع) با توجه به موقعیت و اوضاع سیاسی جامعه فرصتی به دست آوردند تا احادیث و معارف اسلام را در زمینه های تفسیر قرآن، فقه و احکام و عقاید توسط شاگردان خود در سینه تاریخ ثبت و برای همیشه اسلام را بیمه نمایند. آن حضرت، نهضت علمی و انقلاب فرهنگی امام باقر(ع) را توسعه داد و در رشته های علوم عقلی، فقهی و نقلی شاگردان برجسته ای همانند هشام بن حکم، محمّد بن مسلم، ابان بن تغلب، هشام بن سالم، مومن الطاق، مفضّل بن عمر و جابر بن حیّان تربیت کرد به طوری که تعداد آنان را بالغ بر 4000 نفر ذکر کرده اند. *پیرامون عظمت شخصیت علمی و کمالات معنوی امام صادق(ع) عبارات و سخنان فراوانی نقل شده که در کتاب ألامام الصادق(ع) و المذاهب الاربعه تالیف مرحوم شیخ اسد حیدر(ره) گردآوری شده است.(6)

2- اوضاع اجتماعی – سیاسی و نقش امام صادق(ع) یکی از مسائلی که در عصر امام صادق(ع) از اهمیت والائی برخوردار است، مسئله استماع حدیث از ناحیه عده ای از افرادی است که در میان آنها هم شیعه و طرفدار واقعی و هم دشمن و معاند اسلام دیده می شود، زیرا تمامی شاگردان حضرت نمی توانستند تفکر و اندیشه خود را در یک زاویه صحیح قرار داده و همه معارف دینی خود را همانند محمّد بن مسلم و زراره اخذ نمایند و حتی در صف شاگردان امام صادق(ع) کسانی که طرفداران سرسخت خلافت بنی امیه و بنی عباس بودند حاضر می شدند و پراکنده شدن این عده در اطراف جامعه اسلامی باعث تفسیر و توجیه عقاید مختلف با بینش های گوناگون می شد و جریان های سیاسی موجود در جامعه نیز به اختلاف عقاید و برداشتها تاثیر می گذاشتند. در نتیجه یکی از حوادث عمیق این عصر، فراوانی شاگردان با اختلاف وسیع فکری و عقیدتی در گوشه کنار جامعه اسلامی بود. امام صادق(ع) هم با توجه به این مسئله از ناقلان صحیح احادیث شدیداً حمایت می کرد، چنانچه در جمله ای فرمودند: « رحم الله زرارة بن أعین، لولا زراره و نظراوه لاندرست احادیث أبی»(7) ترجمه: خداوند زراره را رحمت کند، به درستی اگر او و امثال او نبودند احادیث پدرم از میان می رفت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۰ ، ۱۹:۳۸
محمد رضایی
1) سیرت جاودانه؛ ترجمه و تلخیص کتاب الصحیح من سیره النبی الاعظم صلّی الله علیه و آله؛ 2 ج/ علامه سید جعفر مرتضی عاملی، مترجم: دکتر محمد سپهری، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1384. 2) رویکرد الصحیح به سیره رسول خدا؛ مقالات کنگره جعفر مرتضی العاملی/ مولفان، زیر نظر رسول جعفریان، قم، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1380. 3) پژوهشی در سیره نبوی/ رسول جعفریان، تهران، پژوهشکده حوزه و دانشگاه، 1382. 4) اخلاق تبلیغ در سیره رسول الله صلی الله علیه و اله/ سید مرتضی حسینی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی،1383. 5) از هجرت تا رحلت/ علی اکبر قرشی، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1380. 6) اسرار معراج پیامبر اسلام حضرت محمد صلّی الله علیه و آله/ علی قرنی گلپایگانی، تهران، کتابچی، 1381. 7) آینه در آینه؛ آخرین پیامبر در نگاه اولین امام/ زهرا یزدی نژاد، تهران، خورشید باران، 1383. 8) پیامبر و یهود حجاز، مصطفی صادقی، قم، بوستان کتاب، 1382. 9) پیامبری و پیام/ حسین درگاهی، تهران، شمس الضحی، 1383. 10) پیامبری و پیامبر اسلام/ ابراهیم امینی، قم، بوستان کتاب، 1384. 11) تحلیلی بر عملکرد یهود در عصر نبوی/ علی جدیدبناب، تهران، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1381. 12) تربیت نبوی/ ذبیح الله اسماعیلی، قم، نشر نوید اسلام، 1380. 13) خلاصه سیرت رسول الله/ شرف الدین محمد بن عبدالله بن عمر، مترجمان: اصغر مهدوی، مهدی قمی نژاد، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1382 14) خورشید اسلام چگونه درخشید؛ بررسی عوامل پیشرفت اسلام در تاریخ پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله، 4 ج/ محمد باقر علم الهدی، تهران، تک، 1383. 15) داستانهایی از زندگانی پیامبر اسلام/ محمد حسن حائری یزدی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1380. 16) رفتار پیامبر صلّی الله علیه و آله با کودکان و جوانان/ محمد علی چنارانی، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1380. 17) زنان پیغمبر/ بنت الشاطی، مترجمان: علی اصغر عبداللهی، محمد علی خلیلی، تهران، دنیای کتاب، 1383. 18) زندگانی پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله در قرآن، 8 ج/ سمیح عاطف الزین، ترجمه علی چراغی و دیگران، تهران، ذکر، 1380. 19) زندگینامه پیامبر اسلام محمد صلّی الله علیه و آله/ کال آرمسترانگ، کیانوش حشمتی، تهران، حکمت،‌ 1383. 20) زیستن با پیامبر صلّی الله علیه و آله؛ محوریابی سخنان حضرت رسول صلّی الله علیه و آله/ مهدی رضایی، قم، مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما، 1383. 21) شیوه همسرداری پیامبر صلّی الله علیه و آله به گزارش قرآن و سنت/ احمد عابدینی، تهران، هستی نما، 1381.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۰ ، ۰۸:۳۰
محمد رضایی

عرفان و عبادت از مهمترین محورهای بحث در سیره نبوی(ص) است. عبادت، فرع و مترتب بر معرفت است و از همین روی، پیامبراعظم(ص) تحت تربیت الهی مسیر کسب معرفت را چنان طی کرد که آماده پذیرش رسالت عظیم الهی شد. درجات بالای معرفتی آن حضرت، حالتی قرین با ذکر و احساس حضور دایم در پیشگاه حق به او بخشیده بود. این حالت به صورت خشوع و خداترسی و خوف حقیقی از سخط الهی در عبادات آن حضرت متجلی می شد. جلوه های عبادت در سیره پیامبر اعظم(ص) در نماز و ذکر، تهجد و نوافل، روزه، اعتکاف و حج رخ نموده است.

نماز ایشان، که آن را نور چشم خود می خواند، همراه بود با اوج توجه و حضور دل. حضرت رسول(ص) بر تهجد و نوافل نیز اهتمام خاصی داشتند. همچنین عبادات سنگین و طولانی همراه با فراهم سازی لوازم و مقدمات آن از قبل و نیز آداب خاصی چون تقسیم نماز بر ساعات شب، بیداری پس از ثلث یا نصف شب و قرائت قرآن و مناجات در گزارش های مربوط به سیره عبادی آن حضرت به چشم می خورد.

سیره عبادی پیامبر(ص) از مهمترین محورهای مطرح در سیره نبوی(ص) است؛ زیرا می توان عبادت و عرفان را غایت حرکت انسان بویژه پیامبر اکرم(ص) در سیر معنوی دانست. اهمیت بعد عرفان و عبادت، مربوط به ارتباط این دو امر با هدف نهایی و متعالی خلقت انسانهاست.

به حکمِ گفته الهی در آیه نورانیِ «و ما خلَقت الجِن و الْغِنس ·ِلا لیعْبدون» هدف از خلفت بخشِ تکلیف مدار هستی، یعنی انسان و جن، عبادت است و عبادت نیز بدون معرفت ارزشی ندارد و عبادتِ مورد نظر این آیه نیز عبادتی قرین و ملازم با معرفت است؛ بدین معنا که هر درجه از عبودیت، درجه ای از معرفت را می طلبد و با هر عبادت عارفانه، درجه ای برتر از معرفت به دست می آید. این روند رو به کمال و رشد تا بالاترین مراحل امکان معرفت ادامه می یابد و بدین ترتیب، مفهوم سخن برخی مفسران که «لیعبدون» را در آیه یاد شده «لیعرفون» معنا کرده اند، روشن می شود.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۰ ، ۱۹:۰۸
محمد رضایی

1. کشاورز بود؛ اما در مزرعه دلش کار می کرد.

خادم حرم بود و عاشق گره گشایی از کار مردم. مراجعه کننده زیاد داشت. این بود که حجره ای برایش آماده کردند در فیضیه قم. زیاد قرآن می خواند. از وقتی قرآن را حفظ هم می کرد، حافظه اش قوی تر شده بود.

در درس حاج شیخ عبدالکریم حائری شرکت می کرد. ادبیات عرب را هم خوب می دانست. خیلی ها هم می گفتند: «دعایش زود مستجاب می شود، سید صفی الدین».

2. کرباس می بافت، از نوع نفیسش. کارهای خانه را هم خودش انجام می داد؛ به تنهایی. مهربان بود، خیلی زیاد. راضی بود و قانع. با کم و زیاد زندگی خوب می ساخت. اسمش «فاطمه سلطان» بود و جدش می رسید به ملاصدرا. به او می گفتند: «زن آقا».

3. غدیر بود و نوروز. و سید رضا عیدی آن سال « سید صفی» و «فاطمه» بود.

4. داشت بازی می کرد؛ الک دولک مثل همیشه. سیدی آمد جلو. به همه بچه ها پول داد و شکلات. آنها هم گرفتند، با خنده. فقط به «سیدرضا» نداد و گفت: «تو بچه ای و اهل بازی...»

نفس نفس می زد. از خواب پرید. ناراحت بود. گفت: شاید قرار است چیزی به من برسد که بازی نمی گذارد. دیگر هیچ وقت توی کوچه با بچه ها بازی نکرد. آن روز «سید رضا» هفت ساله بود.

5. بار اولش بود که می رفت پابوس امام رضا(ع) مریض شد. رفت حرم و به آقا گفت: «یابن رسول ا...! تا نبینم درست نمی شود. با شنیده ها هم کاری ندارم، می خواهم ببینم شما مریض شفا می دهید». حرفش تمام شد. با رضایت و سلامت از حرم برگشت... هجده سالگی «سیدرضا»

6. یک دفعه به خودش آمد و دید بزرگ شده و همه  زندگی اش شده درس و کتاب. گاهی هنوز چند روزی از تمام کردن یک کتاب نگذشته بود که کسانی از او می خواستند این کتاب را درس دهد. علاقه عجیبی به تدریس داشت. می گفت: «مجهولاتم در تدریس حل می شود».

7. در  25سالگی اجازه اجتهادش را از «آیة ا... خوانساری» گرفت.

8. وقتی «سید رضا» بزرگ شد و همه به او می گفتند: «آیة ا... بهاءالدینی»، خودش تعریف می کرد: «سه چهار ساله بودم که به حرم حضرت معصومه علاقه داشتم. همراه پدرم می رفتم آنجا و دلم می خواست به زائرین خدمت کنم. در تاریکی شب به آب انبار سی- چهل پله ای می رفتم و برای زوار حرم آب می آوردم.»

9. عبا را کشید روی سرش و گفت: «بنده، کمی خواب دارم».

سفره پهن بود و میهمانان حاضر. صاحب خانه اصرار می کرد: «آقا! اول ناهار بخورید، بعد کمی استراحت کنید.» قبول نکردند. یکی از نزدیکان آقا گفت: «اول غذای کارگرها را بدهید». بعد از نماز خود آقا به میزبان گفته بود: «قبل از این که به فکر ما باشید، ناهار چند کارگری را که روی زمین شما کار می کنند، فراهم کنید.» اما او از شدت اشتیاق، فراموش کرده بود. ناهار کارگرها را که دادند، آیة ا... بهاءالدینی آمدند سر سفره.

10. از تبلیغ آمده بود. اول رفت حرم. یکی از دوستانش را دید که محتاج شده بود و متوسل به حضرت معصومه. پول تبلیغش را داد به او.دلش برای «آقا بهاء» هم تنگ شده بود. رفت ایشان را ببیند... موقع برگشتن، آقا گفت: «صبر کن». بعد از چند لحظه پولی برایش آوردند و گفتند: «کار امروز شما، کار بسیار پسندیده ای بود.» بعد که پول را شمرد، دید همان مبلغی است که امروز در حرم به دوستش داد.

11. کسی گفت: «حاج آقا! دعا کنید من آدم بشوم». با خنده ملیحی گفتند: «با دعا کسی آدم نمی شود...»

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۰ ، ۰۹:۵۷
محمد رضایی
 
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۰ ، ۱۶:۰۰
محمد رضایی