۱۵ اسفند ۹۱ ، ۱۴:۰۶
مشت خداوند
گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش.**** بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت: چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش میدی، میتونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری.**** ولی دختر کوچولو از جای خودش تکون نخورد، مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلاتها خجالت میکشه گفت: "دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلاتهاتو بردار"**** دخترک پاسخ داد: "عمو! نمیخوام خودم شکلاتها رو بردارم، نمیشه شما بهم بدین؟ "**** بقال با تعجب پرسید: چرا دخترم؟ مگه چه فرقی میکنه؟ **** و دخترک با خندهای کودکانه گفت: آخه مشت شما از مشت من بزرگتره! **** --------------**** داشتم فکر میکردم حواسمون بهاندازه یه بچه کوچولو هم جمع نیس که بدونیم و مطمئن باشیم که مشت خدا از مشت ما بزرگتره**** امام صادق علیه السلام در دعایی میفرماید:**** یَا مُعْطِیَ الْخَیْرَاتِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَعْطِنِی مِنْ خَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ مَا أَنْتَ أَهْلُه**** ای عطا کنندهی خیرها! بر محمد و آل محمد درود و رحمت فرست و به من خیر دنیا و آخرت را ـ آن چنان که در خور تو است ـ عطا نما.**** کافی، ج 2، ص 59
۹۱/۱۲/۱۵
وبلاگ شما بسیار زیباست پس منتظر نظرتون هستم
با تبادل لینک هم موافقم البته اگر شما موافق باشید