فروتنی علامه جعفری (رحمت الله علیه)
یکی از این مولفه های بنیادین، تواضع است که یکی از صفات حسنه اخلاقی بوده و در لغت به معنای «تذّلل» آمده و در مقابل «تکبّر» قرار دارد.(1)
و در اصطلاح، عبارت است از اینکه انسان خود را نه تنها بالاتر از دیگران نبیند بلکه دیگران را بهتر از خود بداند.(2)
به عبارت دیگر «تواضع» این است که انسان از مقام و جایگاهی که درآن قرار دارد راضی باشد؛ ولی در عین حال در دید خود، خود را پایینتر از آن مقام قرار دهد. از اینرو «تواضع» غیر از خوار جلوه دادن خود است که در روایات ما به شدّت از آن منع شده است.
در روایتی از وجود مقدّس امام صادق - علیه السلام - به شاخصه ها و ملاکاتی از تواضع اخلاقی اشاره شده است: «تواضع آن است که در از نشستن در پایین مجلس راضی باشی و به هرکسی که برخورد کردی، سلام کنی و اینکه مجادله و ستیزه را ترک کنی؛ اگرچه حق با تو باشد و اینکه تو دوست نداشته باشی که تو را به تقوا بشناسند.»(3)
دقّت در موارد فوق نشانگر این مطلب است که پرهیز از خود برتربینی، هسته مرکزی تواضع ممدوح و اخلاقی را تشکیل می دهد و هر رفتاری که شائبه نوعی خودنمایی و اظهار وجود در آن باشد، از لحاظ اخلاقی مردود است و فعلی ضدّ اخلاق محسوب می شود.
لقمان حکیم در نصایح خویش به فرزندش، به رابطه وی با مردم اشاره نموده و او را به فروتنی با آنان توصیه می کند:« وَ لَاتُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَ لَاتَمْشِ فىِ الْأَرْضِ مَرَحًا...(پسرم!) با بىاعتنایى از مردم روى مگردان، و مغرورانه بر زمین راه مرو...» ( لقمان/18)
در این آیه به دو صفت ناپسند کبر و غرور به عنوان از بین برنده روابط صحیح اجتماعی اشاره گردیده، بهطوریکه این صفات، انسان را در توهم خودبزرگبینی نسبت به دیگران فرو برده و رابطه او را با آنان قطع می کند.(4)
بنابراین از او خواسته شده که در برابر دیگران متواضع بوده و از آنجا که آثار تکبر بیشتر در صورت نمایان می گردد؛ به سبب فروتنی و تواضع، با چهره به مردم توجه نماید.(5)
سفارشات و تاکیدات بی پایان اسلام به تواضع در برخورد با مردم، موجب گردیده است که علما و مربیان اخلاقی جامعه، این حسنه اخلاقی را در شخصیت خود نهادینه نمایند و به عنوان الگویی برای دیگران مطرح گردند، گو اینکه در این زمینه، برخی گوی سبقت را از دیگران ربوده و به معنای واقعی کلمه، در برابر افراد متواضع و فروتن بودند.
« اولین بار در دانشکده فنى تهرانى بود که از نزدیک دیدمش، آگهى زده بودند سلسله مباحث انسان شناسى. سر ساعت توى تالار شهید چمران بودم، چه قدر قشنگ حرف مى زد ساده و بى تکلف .
بعد از جلسه رفتم جلو براى عرض ارادت، داشت جواب یکى دیگر را مى داد، صبر کردم ، حرفش که تمام شد رو به من کرد: بله بفرمایید. سلام دادم و دستش را بوسیدم گفت : چرا این کار را کردى ؟ باید دست اینها را بوسید، به جوان ویلچر نشینى اشاره کرد: گفتم : آقا به ما دستور رسیده که علما را احترام کنیم .
بلافاصله خم شد و دست مرا بوسید. با خنده گفت : به ما هم دستور رسیده تواضع کنیم، نمى دانستم از خجالت چه کار کنم پرسید از اولاد على هستى ؟ جواب دادم : از محبان على هستم . دوباره خم شد: دست محب على را باید دو بار بوسید، این را گفت و رفت.
خودم را مقید کرده بودم به شرکت در جلسات استاد، اما شرمندگى آن روز دیگر اجازه نداد که نزدیکش بروم . عاشوراى سال پیش بود که علامه خودش روضه حضرت عباس -علیه السلام - مى خواند و از شدت گریه شانه هایش تکان مى خورد.
پارسال برایش کنگره نکو داشت گرفته بودند، کیف کردم، یکى یکى آمدند پشت تریبون، از علامه گفتند و او تمام مدت سرش پایین بود، و بعد خودش صحبت کرد و گفت: من امروز در خودم هیچ چیز بیشتر از روزى که مى خواستم یاد بگیرم ضرب ماضى است یا مضارع، نمى بینم .
من شایسته یک هزارم این حرفها نیستم . تنها من نه، که همه لذت بردند از آن همه تواضع ؟ آخر برنامه که داشتم بر مى گشتم دیدم استاد و همراهانش هم از پشت سر مى آیند ایستادم . دور و بر علامه حسابى شلوغ بود، اما او در همان شلوغى مرا که از دور دید، بلند صدا کرد که چه طورى محب على ؟ رفتم جلو سلام کردم و عرض ادب گفت : مى بینى آخر الزمان شده است، براى ما بزرگ داشت گرفته اند و خندید، دستش را دراز کرد براى خداحافظى دستم را جلو بردم که یک دفعه ... باز هم در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته بودم . داشت گریه ام مى گرفت .»(6)
البته باید اذعان نمود، مادامیکه انسان تصوّر صحیح و درستی از آنچه فضیلت است نداشته باشد، قادر نخواهد بود تا در جهت تحصیل آن قدم بردارد ، چنانکه درک ناصحیح از صفت تواضع، ممکن است انسان را در عمل به آن دچار اشتباه کند، و از همین روست که مطالعه سیره علما مفید و راهگشا خواهد بود.
پی نوشتها:
1. فرید الدین طریحی، مجمع البحرین، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص213
2. محمد محمدی گیلانی، درسهای اخلاق اسلامی، تهران، نشر سایه، ص67
3. محمد علی آبادی،الگوی زعامت، تهران، انتشارات لاهیجی، ص141
4. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، انتشارات اسلامیه، ج17، ص54.
5. فضل بن حسن طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، تهران، انتشارات دانشگاه تهران ، ج3، ص281.
6. فروغ دانایى ، ویژه نامه روزنامه رسالت، دى ماه 1377 ، ص 8
منبع: تبان