محمد رضایی

آخرین مطالب
مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی(رحمة الله علیه) یکی از علماء و مراجع بزرگ جهان تشیع در قرن اخیر است که در  سال 1284 در خانواده ای مذهبی در یکی از روستاهای اصفهان چشم به جهان گشود که قریب به سی سال از اساتید بزرگ فقه و اصول بود و بعد از فوت مرحوم حائری و مرحوم نائینی زعامت و مرجعیت عالم تشیع به معظم له منتهی شد.

 

پدر بزرگوارش سید محمد اگر چه از زمره عالمان شمرده نمی شد اما از مردان خداترس و مورد اعتماد مردم بود، شبى از شب هاى زمستان پدرآیت الله اصفهانی براى دیدن فرزند خود به حجره او رفت. او با وضع نابهنجارى روبرو شد و حجره او را خالى از هر گونه وسایل ابتدایى براى زیستن دید.

 

 نه فرش و گلیم و زیراندازى و نه چراغى براى روشن کردن حجره . دلسوزی هاى پدر نسبت به نوجوان بى قرارش  با کلماتى مأیوس کننده روح او را آزرده خاطر و دل شکسته نمود.

 

 در این حال رو به سوى قبله ایستاد و امام زمان (عج ) را مورد خطاب قرار داد و با چشمانى اشکبار و لحنى ملتمسانه از مولاى خود عنایتى کارساز را تقاضا کرد. در پى آن توسل ، روح امید و گشایش به جان و راه او دمید و برتوفیقات وى افزود.

 

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اعضای همایش بزرگداشت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی

 

یکی از خصوصیات مهم ایشان این است که در یکی از دوران های بسیار حساس تاریخ این منطقه زعامت معنوی و دینی شیعه را بر عهده داشتند.

 

 مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی از سال 1339 قمری که مرحوم شریعت اصفهانی از دنیا می روند مرجعیت ایشان شروع می شود.

 

 البته این مرجعیت در آن دوره، مرجعیت مستقل و فراگیر نبوده و بزرگان دیگر مثل مرحوم آقای نائینی و مرحوم آقای حائری بودند. لکن از سال 1355 قمری که در آن سال مرحوم آقای نائینی و مرحوم آقای حائری فوت می کنند، مرجعیت مرحوم آقا سید ابوالحسن مرجعیت مطلق در تمام قلمرو تشیع از کشورهای عربی تا هندوستان و بقیه مناطق شیعه نشین می شود. 

 

این مرجعیت مطلق تا سال 65 قمری (1325 شمسی) که سال وفات ایشان است یعنی ده سال ادامه داشته است. شما ببینید از سال 1339 قمری که مرجعیت ایشان آغاز می شود ( حدود 1300 شمسی ) تا سال 1365 قمری یعنی حدود 25 سال در تمام این دوران در این منطقه چه اتفاقاتی افتاده است؟

 

 اتفاقات این منطقه در این دوران خیلی مهم است: در ایران مصادف است با روی کار آمدن رضاخان، در ترکیه روی کار آمدن آتاترک، در عربستان سعودی روی کار آمدن خاندان ملک سعود، در خود عراق نقشه جدید انگلیس ها و آن ظلم های بزرگ در حق مردم عراق و حکومت ملک فیصل، در یک چنین دورانی مرحوم آقا سید ابوالحسن زعامت شیعه را بر عهده داشتند که خیلی دوران دشواری است. 

 

ممکن است کسی امروز به بعضی از مواضع مرحوم سید اعتراض کند که چرا فلان موضع را نگرفتند یا فلان حرکت را نکردند لکن اگر چنانچه با چشم انصاف نگاه کنیم می بینیم این بزرگوار خیلی پخته و متین و هوشمندانه و بر اساس تکلیف عمل کردند.

 

 دو برهه سیاسی در زندگی مرحوم سید می توان قائل شد: در برهه اول مرحوم آقا سید ابوالحسن جزو کسانی بودند که به همین حکومت عراق و انتخابات صوری انگلیس ها اعتراض کردند.

 

مرحوم خالصی از یک طرف مخالفت کرد، مرحوم نائینی و آقا سید ابوالحسن هم مخالفت کردند. مرحوم آقای خالصی را تبعید کردند. این دو بزرگوار را هم از نجف به ایران تبعید کردند. (در بعضی از شرح حال های آقا سید ابوالحسن خصوصیات و جزئیات این موضوع را ذکر نمی کنند اما خوب است که ذکر بشود. )

 

در ایران علماء و بزرگان از این دو عالم بزرگ تجلیل کردند و شهر به شهر از آنها استقبال کردند و با احترام وارد قم کردند. اینها از چشم انگلیسی ها پوشیده نماند و فهمیدند که موقعیت این دو بزرگوار چقدر موقعیت بالا و برجسته ای است و در نتیجه در کمتر از یک سال با تمهیدات مقدماتی مجدداً عذرخواهی کردند و این دو بزرگوار را با احترام به نجف برگرداندند.

 

برهه اول حرکت مرحوم آقا سید ابوالحسن یک چنین حرکتی بود ولی در برهه دوم ایشان همتّش بر این است که اولاً حوزه نجف را حفظ و تقویت کند و بعد تفکرات شیعه و تشیع را در اقطار دنیای اسلام ترویج کند.

 

ممشای مرحوم آقا سید ابوالحسن را در امر زعامت حوزه چه در بخش علمی و تدریس و چه در بخش اداره اجتماعی حوزه انصافاً جزو رۆسای کم نظیر محسوب می شوند. از نظر علمی تبرز ایشان در تسلط بر فقه است. کتاب وسیله ایشان هم انصافاً کتاب جامع و جالبی است.

 

دوره فقه هست و از این جهت بر عروه ترجیج دارد و از جهت جمع و جور کردن مسائل و مندرج کردن مسائل مشابه با یکدیگر کتاب کم نظیر و بسیار با اهمیتی است.

 

 اگر بخواهیم در رابطه با فقاهت آیت الله اصفهانی شواهدی بیاوریم استناد به اعتراف سید عبدالهادی شیرازی از شاگردان آخوند خراسانی به فقاهت و عمق علمی مرحوم سید کافی است.

 

من از حاج آقا موسی زنجانی که ایشان هم از اخوان مرعشی به نقل از سیدعبدالهادی شیرازی شنیده بود، شنیدم زمانی که مرحوم سید تازه وارد ایران شده بود یک جلسه استفتاء تشکیل می دهند و در آن جلسه سید عبدالهادی شیرازی به احاطه علمی سید اعتراف می کند و راجع به مقام علمی ایشان خاضع می شود.

 

یک خاطره ای من از آقای مروج از شاگردان آیت الله اصفهانی شنیدم؛ ایشان تعریف می کردند که بعد از مدتی تعطیلی حوزه یک روز رفتیم سر درس مرحوم سید، وقتی ایشان آمدند فراموش کرده بودند که درس تا کجا بوده اتفاقاً طلبه ها هم فراموش کرده بودند که مرحوم سید درس را تا کجا گفته اند.

 

مرحوم سید یک مسأله فقهی را مطرح کرد و گفت همین مسأله را بحث می کنیم اما ایشان آنچنان بر بحث تسلط داشت مثل اینکه شب گذشته ساعت ها راجع به این مسأله مطالعه کرده و اسناد آن را به دست آورده است. 

 

از نظر زندگی و برخورد و مماشاتشان با افراد، مثل یک طلبه معمولی بودند یعنی زندگی کاملا ساده که خود این یک هیبت عظیمی را در چشم مخاطبین ایشان و زائرین ایشان به وجود می آورد.

 

محمد مهدی جواهری شاعر عراقی می گوید با یکی از مقامات دولتی عراق به خانه سید رفتیم برخلاف تصور ما خانه سید بسیار ساده و کوچک بود. خادم ایشان ما را راهنمایی کرد تا بر روی یک حصیری که گوشه حیاط پهن کرده بود بنشینیم.

 

ما اکراه داشتیم که روی آن بنشینیم. چند لحظه بعد دیدیم که خود سید تشریف آوردند و روی همان حصیر نشستند. ما هم مجذوب قناعت و وقار سید شدیم در حالی که از تمام دنیای اسلام برای ایشلان وجوهات می فرستند اما ایشان این چنین ساده زندگی می کنند.

 

از لحاظ عظمت روحی هم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی خیلی شخصیت برجسته ای بود که نمونه آن حادثه کشته شدن فرزندش سید حسن است.

 

یک شیخی طلبه غیرمتعارفی به نام شیخ علی قمی (نباید او را با شیخ علی قمی زاهد معروف نجف اشتباه گرفت) بین نماز مغرب و عشاء با چاقو پسر سید را همانجا ذبح می کند و رگ های گردنش را می بُرَد و بعد هم فرار می کند و از ترس مردم به شرطه خانه پناه می برد.

 

مرحوم سید با این حادثه آنچنان بزرگوارانه و صبورانه برخورد کرد که همه و حتی مخالفین سید را به تعجب و تحسین واداشت.

 

 پدرم نقل می کرد از مرحوم عموی ما مرحوم سید محمد که آنجا حاضر بوده، ایشان می گوید: وقتی با سید ابوالحسن از مسجد به منزل بر می گشتیم سید یک نگاهی کردند گفتند: عجب با سید حسن آمدی بی سید حسن برمی گردی؟ اظهار تأسف سید همین اندازه بود و ایشان به عشایر شیعه اجازه نمی دهند که قاتل پسرشان را قصاص کنند که این عظمت روحی این بزرگوار را نشان می دهد. 

منبع: تبیان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی