۱۶ بهمن ۹۱ ، ۰۹:۲۸
خارج فقه آیت الله مرتضوی 15-11-1391
درس خارج فقه آیت الله مرتضوی
کتاب الحج
91/11/15
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: کیفیت لبس قبا
مطلب ششم: ما اشار الیه سیدنا الاستاذ رحمة الله علیه بقوله: « لکن
یجب أن یقلب القباء ذیلا و صدرا، و تردّى به و لم یلبسه بل الأحوط أن یقلبه
بطنا و ظهرا»
در کیفیت لبس قبا چهار نظریه است:
1- ما عن ابن ادریس و جماعة جعل الذیل صدرا.
2- و منها ما حکی عن الشیخ من جعل الباطن ظاهرا.
3- و منها ما عن ابن سعید و جماعة التخییر بین الاول و الثانی.
4-و منها ما عن النراقی و جماعة من الجمع بین الاول و الثانی.
دلیل قول اول:
در روایات تعبیر به «کون القبا منکوسا» شده است و مراد از نکس جعل
الاسفل الاعلی می باشد و روایاتی هم که در آنها قلب ذکر شده است مرادشان
همان نکس می باشد
دلیل قول دوم:
قلب به معنای جعل الظاهر باطنا و الباطن ظاهرا می باشد و روایات نکس ههم حمل بر همین معنا می شود.
دلیل نظریه سوم:
قلب مغایر نکس می باشد و هر کدام از این دو واجب است و جمع بین هر دو
ممکن نیست زیرا این دو متنافیان می باشند لذا به مقتضای قواعد مکلف مخیر
بین متنافیین می باشد با فقد مرجح.
دلیل نظریه چهارم:
جمع بین الاول و الثانی ممکن است و با امکان واجب است بین روایات جمع
شود لذا در قبا واحد هم جعل الظاهر باطنا باید بشود و هم جعل الاسفل الاعلی
بشود.
الی ذلک اشار مرحوم نراقی
مستند الشیعة فی أحکام الشریعة، ج11، ص: 302«و إن
جوّز المحقّق الثانی فی شرح الشرائع إرادة جعل الأعلى منه أسفل، بل فسّره
به فی السرائر مبالغا فیه، و تبعه جمع آخر .
و ظاهر الثانی: جعل الأعلى أسفل، و إن جوّز فی الوافی إرادة جعل الظاهر منه الباطن.
و موافق قاعدة الاستدلال الجمع بین الأمرین، کما
صرّح به جماعة و إن جعلوه أحوط أو أکمل، و یحتمل کلام الشرائع إرادة
وجوبهما، لإطلاق أخبار کلّ منهما بالآخر، فیجب التقیید به، فالاکتفاء
بالأوّل- کبعضهم - أو الثانی- کالآخر - أو التخییر بینهما- کثالث - لیس
بجیّد»
توضیح این مطلب متوقف است اولا بر ملاحظه روایاتی است که معنای قلب و
نکس در آنها ذکر شده است و ثانیا ملاحظه اقوال در مساله و ثالثا به ملاحظه
جمله «و لایدخل الیدین فی کمین»
اما الاول:
در ح 1 (صحیحة) و ح 3 و ح 5 و ح 6 و ح 7 کلمه مقلوبا آمده است کما
اینکه در ح 2 (معتبرة)و ح 8(معتبرة)و 3 کلمه منکوسا آمده است فی کل طائفة
معتبرة و غیرها
مطلب دوم:
ظاهرا و الله العالم مراد از قلب جعل الباطن ظاهرا می باشد کما ورد
بذلک در ح 4 و ح 7 اگر چه این دو حدیث ضعف سندی دارند لکن آنچه در این دو
روایت آمده است یکی از مصادیق معنای لغوی می باشد چرا که در لغت قلب به
معنای تحویل الشیء عن وجه آمده است که این معنا مصادیق زیادی دارد که هم
جعل الباطن ظاهرا را شامل می شود و هم جعل الاسفل الاعلی را شامل می شود.
اضف الی ذلک نسبت به ح 3 روایت مثنی الحناط بعضی از اعاظم تعبیر به
حسنه کرده اند اگر با قول لغوی معنای کلمه ای ثابت می شود با فتوای بعضی از
اصحاب و روایات ضعیفه هم ثابت می شود.
کما اینکه در ح 8 که صحیحه است منکوسا به معنای جعل الاعلی الاسفل آمده است.
نتیجه اینکه هر دو معنا صحیح است.
مطلب سوم:
ملاحظه اقوال
همه بحثها به این بر می گردد که آیا این دو معنا متنافیین می باشند یا
نه؟ جمع بین این دو کیفیت که سیدنا الاستاذ رحمة الله علیه به نحو استحباب
فرموده اند و بعضی مانند مرحوم نراقی و بعض آخر به نحو وجوب می فرمایند.
واضح است که جمع بین این دو معنا ممکن است و این دو معنا متنافیین نیستند کما فی الجواهر
نتیجه اینکه قلب و نکس حقیقت شرعیه دارد و در روایات به دو معنا بیان شده است لذا باید بین این دو معنی جمع شود کما فی المستند
مستند الشیعة فی أحکام الشریعة، ج11، ص: 302«و موافق قاعدة الاستدلال الجمع بین الأمرین، کما صرّح به جماعة»
اگر چه گفتیم این دو معنا در روایات به آنها اشاره شده است و چون جمع
بین آنها ممکن است باید هر دو را رعایت کند اما در ح 1 و 5 و 6 از باب 44
آمده است که و لایدخل یدیه فی یدی القبا و این مطلب با معنی جعل الاسفل
الاعلی سازگاری ندارد زیرا نمی توان در حالیکه آستین پایین قرار گرفته است
دست را در آستین لباس کرد تا امام از آن نهی کنند و چنین نهیی لغو است لذا
باید گفت مراد معنای جعل الباطن ظاهرا می باشد چرا که با این معنا امکان
دارد که شخص دست را در آستین کند و نهی از آن چون ممکن است معنا خواهد داشت
و لغو نخواهد بود.
کما اشار الیه النراقی بقوله مستند الشیعة فی أحکام الشریعة، ج11، ص: 301« و یستأنس له النهی عن إدخال الید فی القباء، إذ لو کان المراد به النکس لم یحتج إلى ذلک، لعدم إمکانه حینئذ»
و فیه:
اولا این جمله در روایات نکس نیست بلکه فقط در روایات قلب آمده است.
و ثانیا: آیا این قید از صفات هیئت است یا امر مستقلی است ظاهرا با
توجه روایات لبس مخیط ارتباطی به هیئت و کیفیت پوشیدن ندارد بلکه مطلب
مستقلی است دست در آستین کردن از تروک احرام می باشد و ارتباطی به کیفیت
پوشیدن لباس ندارد.
ظاهرا و الله العالم جمع بین این معنا لازم است و احتیاط استحابی سیدنا الاستاذ رحمة الله علیه صحیح نیست
زیرا اگر بین این دو معنا ممکن است باید واجب باشد و اگر ممکن نیست احتیاط مستحب هم معنا ندارد.
۹۱/۱۱/۱۶