۱۴ بهمن ۹۱ ، ۰۹:۴۶
خارج فقه آیت الله مرتضوی 11-11-1391
درس خارج فقه آیت الله مرتضوی
کتاب الحج
91/11/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: لبس قبا در حال احرام
تقدم الکلام باینکه در مساله 25 به اموری اشاره می شود:
امر اول: جواز یا وجوب لبس قبا و قمیص مسلم است.
امر دوم: موضوع این احکام اما اضطرار و عدم وجدان معا می باشد و اما یکی از این دو می باشد کما هو المختار.
امر سوم: آیا لبس قباء او قمیصا او سراویل
بدل عن الواجب مطلقا است او لیس بدل عن الواجب مطلقا او فیه تفصیلا بین
القباء و السراویل بکون القباء بدلا دون السراویل فیه وجوه ثلاثة.
نظریه اول:
یظهر من جماعة کون القبا بدلا اضطراریا عن الرداء کما یظهر من صاحب الحدائق و الاردبیلی و الشهید فی شرح اللمعة ج 1 ص 152.
دلیل:
مفاد اغلب این روایات طولیت می باشد چرا که می فرمایند: «ان لم یوجد ازار فسراویل»نظیر «ان لم یجدوا ماء فتیمموا»
ظاهرا این طولیت از بدل اضطراری می باشد
بلا فرق که ما قائل به اوامر اضطراری بشویم یا نشویم کما عن سیدنا الاستاذ
رحمة الله علیه(ایشان می فرمایند ما دو امر اختیاری و اضطراری نداریم بلکه
امر به طبیعت شده است و این افراد هستند که مختلف می باشند بعضی تمکن از
ماء دارند که امر آنها، امر به وضوء می باشد و بعضی تمکن از ماء ندارند که
امر آنها، امر به تییم می باشد.
نظریه دوم:
مفاد ادله بدلیت نیست کما عن المحقق الخونساری، ایشان سه مطلب ذکر کرده
اند 1- این روایات ارتباطی به لباس احرام ندارند بلکه مربوط به بحث لبس
مخیط می باشد 2- اگر ارتباطی ندارد بحث بدلیت هم معنا نخواهد داشت 3- بین
صحیحه حلبی و صحیحه عمربن یزید(ح 1 و 2 از باب 41) تعارض است.
جامع المدارک فی شرح مختصر النافع، ج2، ص: 384 «لکنّ
الّذی یظهر من أخبار الباب أنّ لبس القباء مقلوبا لیس من باب البدلیّة من
ثوبی الإحرام بل النّظر إلى التّرخیص فی لبس المخیط الممنوع فی حال
الإحرام، فلا یناسب ذکره فی هذا المقام، و الشّاهد على هذا ترخیص لبس
الخفّین مع عدم وجدان نعلین فإنّ لبس النّعلین لا مدخلیّة له فی الإحرام،
بل النّظر إلى جواز ما یستر ظهر القدم مع عدم وجدان النّعلین»
مهم از این مطالب سه گانه، مطلب اول می باشد ایشان می فرمایند در این
روایات خصوصا صحیحه عمر بن یزید سخن از خفین و نعلین می باشد حضرت می
فرمایند اگر نعلین نبود از چکمه استفاده کن و واضح است که پوشیدن پا
ارتباطی به لباس احرام ندارد بکله این حکم مربوط به احکام احرام می باشد
یکی از احکام احرام این است که روی پا نباید پوشیده باشد اگر نسبت به پا
مطلب اینگونه است بحث لبس قبا هم ارتباطی به لباس احرام ندارد بلکه مربوط
به احکام احرام می باشد که در حال احرام، لبس مخیط جایز نیست اما بعضی
موارد استثناء شده اند.
ظاهرا قول به بدلیت صحیح است زیرا اگر یک
جمله از روایت ارتباطی به لباس احرام نداشته باشد دلیل نمی شود که بقیه
جملات آن هم ارتباطی به لباس احرام نداشته باشد ضمن اینکه در بسیاری از این
روایات اصلا بحث نعلین و خفین مطرح نشده است.
امر چهارم:
در بسیاری از متون فقیه کلمه جاز لبس القبا آمده است بعضی گفته اند این
جواز به معنای اخص می باشد یعنی می تواند قبا بپوشد و می تواند نپوشاند
زیرا امر عقیب حظر او توهم حظر دلالت بر جواز به معنای اخص دارد کما عن
المحقق الخونساری.
المصدر ص 385« و ممّا ذکر یظهر أنّه لا مجال لحمل الأمر على الوجوب بل الأمر فی مقام توهّم الحظر أو بلحاظ خصوصیّة القلب و النّکس»
اما بعضی دیگر می فرمایند جواز به معنای اعم می باشد یعنی جواز به معنای وجوب می باشد زیرا:
اولا:
ابدال اضطراری واجب می باشند همانطور که مبدل واجب است بدل هم واجب می باشد.
و ثانیا:
در بعضی از این روایات امر به لبس قبا و سراویل شده است و صیغه امر اما لفظا و اما عقلا دلالت بر وجوب دارد و هو المختار.
امر پنجم:
آیا عدم رداء و ازار معا شرط می باشد یا عدم رداء به تنهایی یا عدم ازار به تنهایی کفایت می کند و سیاتی انشاء الله.
۹۱/۱۱/۱۴