بیاییم با فروتنی پیامبر خدا(ص) آشنا شویم، چه آن حضرت الگو و اسوه ما در زندگی است. ایشان با فروتنی بسیار خویش نه تنها نسل هم روزگار خود بلکه همه بشریت را واداشت تا با او به دیده احترام بنگرند و حرمتش نهند. | |
فروتنی و تواضع یعنی همان کارهایی را انجام دهیم که مردم انجام میدهند و یعنی این که مانند آنان باشیم، افتاده باشیم و از نشستن در پایین مجلس خودداری نکنیم و آن را کسرشأن ندانیم و همواره به یاد داشته باشیم که ارزش جا به کسی است که در آن مینشیند نه بالعکس. امام صادق(ع) میفرماید: از نشانههای فروتنی این است که انسان در جایی پایینتر از مقام خویش بنشیند. و از نشانههای فروتنی این است که به نشستن در پایین مجلس رضایت دهی و به هرکس میرسی سلام کنی و جرو بحث را ترک گویی. و از نشانههای فروتنی است که مایحتاج خود را با دست خویش حمل کنی. این روش به انسان تمرین فروتنی میدهد. امام علی(ع) با آن همه عظمت و بزرگی در کوچه و بازار خود مایحتاج خویش را بر دوش حمل میکرد. مردم جلو میآمدند و به حضرت عرض میکردند ای امیر مؤمنان اجازه بدهید ما بار را بردایم. اما حضرت نمیپذیرفت و میفرمود: «صاحب خانه سزاوار به حمل آن است و گاه میافزود: اگر انسان باری را برای خانواده خود بر دوش کشد از شأن و کمال او کاسته نمیشود.» و از نشانههای تواضع است که رفتاری چون دیگران داشته باشی همان طور که مردم برای به دست آوردن مایحتاج خود در صف میایستند ما نیز باید در صف بایستیم و از این کار ننگ نداشته باشیم. و از نشانههای تواضع است که آدمی میان اقران خود تفاوت نگذارد. مردم برده نیستند و هیچ کس حق ندارد بر آنان سروری کند، زیرا« همه شما از آدمید و آدم از خاک» (کلمه الرسول الاعظم ص 104). تمایز حقیقی فقط در ایمان است و تقوا. اما تمایز به علم یا پول و یا وجهه اجتماعی از تمایزات جاهلانهای است که خداوند آنها را به رسمیت نشناخته است. امام علی(ع) درباره کسانی که سعی میکنند خود را از دیگران متمایز سازند مثل زیبایی زده است، آن حضرت میفرماید:« اگر کسی میخواهد به مردی دوزخی بنگرد به مردی بنگرد که نشسته است و در برابرش عدهای ایستادهاند». و از نشانههای فروتنی است که با مردم چنان رفتار کنیم که دوست داریم با ما رفتار کنند. در حدیثی آمده است: « فروتنی آن است که به مردم آن دهی که دوست داری به تو دهند» (اصول کافی ج 2 ص 124). دوست داریم مردم چگونه با ما رفتار کنند و چگونه با ما صحبت کنند و حدودی که نمیخواهیم در آنها دخالت کنند چیست؟ این امور را مشخص کنیم و سپس بر این اساس با مردم رفتار کنیم. بیاییم با فروتنی پیامبر خدا(ص) آشنا شویم، چه آن حضرت الگو و اسوه ما در زندگی است. ایشان با فروتنی بسیار، نه تنها نسل هم روزگار خود بلکه همه بشریت را واداشت تا با او به دیده احترام بنگرند و حرمتش نهند. آن بزرگوار شخصاً زانوی شتر میبست، خانه جارو میکرد، گوسفند میدوشید، کفش پینه میزد، لباس وصله میکرد با خدمتکارش غذا میخورد وقتی او خسته میشد آن حضرت به جایش آرد میکرد از بازار خرید میکرد، از خوردن طعام با دستش خجالت نمیکشید، با توانگری و بی چیز، بزرگ و کوچکی، سیاه و سفید دست میداد و در گفتن سلام بر آنان پیشی میجست، لباس خانه و بیرون از خانهاش یکی بود. اگر کسی ، گرچه ژنده پوش، ایشان را دعوت میکرد میپذیرفت و هرگز آنچه را در برابرش مینهادند تحقیر نمیکرد اگرچه نان بود، چه آب. آن حضرت موجب زحمتی نمیشد، نرم خو بود و بزرگوار و خوشرفتار و گشادهرو، پیوسته شاد بود بی آنکه بخندد و اندوهگین بود بی آن که ترشرویی کند، در عین انعطاف پذیری دور اندیش بود، فروتن بود اما نه خوار و حقیر، بردبار بود اما مقاوم و تسلیم ناپذیر، ارزش و عظمت تواضع او از این رو بود که اشرف قوم خود و پاک ترین و متواضعترین آنها بود. تواضع زمینه دوستی را تشکیل میدهد تواضع و فروتنی برآمده از احساس سربلندی و عزت است به همین دلیل مؤمن وقتی تجلیل و بزرگداشت مردم را نسبت به خود مشاهده میکند به خداوند پناه میبرد و از حضرت او میخواهد که منزلت وی نزد مردم به تکبر یا برتری جویی بر آنان تبدیل نشود. دعاهای بسیار نقل شده است که بنده در آنها از خداوند مسألت میکند که اگر یک درجه بر منزلتش نزد مردم افزوده شد به همان میزان در نظر خود سقوط کند. پیامبر خدا(ص) میفرماید: آن که زانوی شتر را ببندد و پشمینه بپوشد از تکبر در امان ماند.(میزان الحکمه ج 8 ص 314). مقصود از بستن زانوی شتر این است که انسان شخصاً کارهای خود را انجام دهد و منتظر نباشد دیگران در این باره او را خدمت کنند. آن حضرت درباره خود میفرمد: من بندهای هستم که بر روی زمین غذا میخورم، پشمینه میپوشم، زانوی شتر میبندم، انگشتانم را میلیسم و .... دعوت برده را میپذیرم ، پس کسی که از سنت من روی برتابد از من نیست. جامعه انسانهای متواضع را دوست دارد. مردم نشست و برخاست با افراد فروتن را که بزرگی نمیفروشند و روح عزت و کرامت را در آنان میدمند دوست دارند و از همنشینی و مصاحبت با اشخاص متواضع احساس خوشایندی به مردم و جامعه دست میدهد و از این همنشینی خرسند و تشویق میشوند . اکنون ببینیم امام علی(ع) با کسی که میخواست بر مردم برتری داشته باشد و در صدر مجلس بنشیند چگونه رفتار میکرد: عبادبن عبدالله اسعدی میگوید جمعه روزی نشسته بودم علی(ع) بر منبری از آجر خطبه میخواند و ابن صوحان نیز نشسته بود. در این هنگام اشعث آمد و برای نشستن در صف اول از روی شانههای مردم عبور کرد و گفت ای امیر مؤمنان! این آدمهای سرخه مانع از آن شدهاند که چهره تو را ببینم. امام از حرف او به خشم آمد ابن صوحان گفت: امروز امیر مؤمنان خصلت پنهان عرب را آشکار خواهد کرد. پس علی(ع) فرمود: چه کسی مرا معذور میدارد از این بینوایانی که از گرسنگی بر خود میپیچند و در هوای سوزان برای شنیدن یاد خدا جمع میشوند؟ او از من میخواهد که اینان را برانم و از ستمگران باشم؟ سوگند به آن که دانه را شکافت و مخلوقات را بیافرید از محمد(ص) شنیدم که میفرمود: «همچنان که شما در آغاز به خاطر دین با آنان(عجمها) جنگیدید، آنان بعدها به همین خاطر با شما خواهند جنکید.» نتیجه آن که اگر انسان خود بلند مرتبه و بزرگوار باشد هرجا بنشیند آن مکان به شیشه عطری تبدیل خواهد شد که از آن شمیم گرانبهایی پراکنده شود اما اگر انسانی بی ارزش باشد مکان به او بزرگی و شرافت و ارزش نمیبخشد. |