۱۲ مرداد ۹۱ ، ۲۲:۰۵
حسن (علیه سلام الله) گل خوشبوی من است
شیفتگی و علاقه زیاد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به امام حسن (علیهالسلام) به اندازهای بود که در زمان زندگانی ایشان، همه مردم جایگاه برجسته امام حسن (علیهالسلام) را میشناختند. پیامبر بسیار میفرمود: «حسن از من و من از اویم. هر کس او را دوست بدارد، خدا دوستش خواهد داشت». پیامبر (صلی الله علیه و آله) همواره امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) را بر دوش خود سوار میکرد و میفرمود: «به خدا قسم شما دو نفر (حسن و حسین) را گرامی میدارم؛ زیرا خدا شما را گرامی داشته است».
و نیز همواره میفرمود: «حسن (علیه السلام) گل خوشبوی من است». و میفرمود: «پروردگارا! من او را دوست دارم، پس تو هم او و هر که او را دوست دارد، دوست بدار». و نیز میفرمود: «هر که مرا دوست دارد، باید او را دوست بدارد».
ابراز محبت پیامبر (صلی الله علیه و آله) نسبت به امام حسن (علیه السلام) تا جایی بود که همواره مردم او را در آغوش پیامبر میدیدند. گاهی که پیامبر بالای منبر مشغول سخنرانی بود. با دیدن امام حسن (علیه السلام) سخنش را قطع میکرد و از منبر به زیر میآمد، سپس او را در آغوش میگرفت و به او محبت میکرد. همواره او را میبوسید و سه مرتبه این سخن را تکرار میکرد: «خداوندا! من او را دوست دارم و هر که او را دوست بدارد نیز دوست خواهم داشت».
روزی در نماز جماعت، پیامبر (صلی الله علیه و آله) به سجده رفت و سجده را طولانی کرد تا جایی که بعضی از نمازگزاران شگفت زده شدند. وقتی نماز تمام شد، از ایشان پرسیدند: ای رسول خدا، سجده را به اندازهای طولانی کردید که ما فکر کردیم در سجده بر شما وحی نازل شده است. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: خیر! وحی بر من نازل نشد، ولی فرزندم حسن (علیهالسلام) بر دوش من رفته بود و میخواستم او خود پایین بیاید. از همین رو، صبر کردم و سجدهام طولانی شد.
این ابراز محبت تا جایی بود که گاه تعجب دیگران را بر میانگیخت و از خود میپرسیدند چرا پیامبر (صلی الله علیه و آله) این اندازه حسن (علیه السلام) و برادرش حسین (علیه السلام) را دوست میدارد. این در حالی است که پیامبر جز حسن و حسین (علیهما السلام)، نوههای دیگری نیز داشت، ولی به آنها این اندازه علاقه نشان نمیداد!
پیامبر (صلی الله علیه و آله) در پاسخ پرسش کنندگان میفرمود: «این دو (حسن و حسین) دو گل خوشبوی من در دنیا هستند». بارها در کوچههای مدینه پیامبر (صلی الله علیه و آله) را میدیدند که حسن (علیه السلام) را بر دوش راست و حسین (علیه السلام) را بر دوش چپ خود سوار کرده بود. ابوبکر حضرت را دید و گفت: «ای رسول خدا! بردن هر دوی آنها برای شما دشوار است. یکی از آنها را به من بدهید.» پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «هم مرکب آنها مرکب خوبی است و هم خود این دو خوب سوارکارانی هستند. البته پدرشان از این دو بهتر و برتر است». سپس فرمود: «ای مسلمانان! آیا شما را به کسی که جدّ و جدّهاش بهترین مردمند، سفارش بکنم!» گفتند: آری! پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: حسن و حسین (علیهما السلام) که جدشان آخرین پیامبران و جدهشان حضرت خدیجه (علیهاالسلام) دختر خویلد بانوی زنان بهشت است». دوباره فرمود: «بگویم چه کسی پدر و مادرش بهترین بندگان خدا هستند؟» گفتند: «بلی!» فرمود: «حسن و حسین (علیهمالسلام) که پدرشان علی بن ابیطالب و مادرشان فاطمه (علیها السلام) دختر پیامبر است». باز پرسید: «آیا شما را به کسی که عمه و عمویشان بهترین مردم هستند سفارش بکنم؟ گفتند: «بلی یا رسول الله! فرمود: حسن و حسین (علیهما السلام) عمویشان جعفر بن ابی طالب و عمهشان امّ هانی دختر ابیطالب است». سپس پرسید: «آی مردم! آیا میخواهید بدانید خاله و دایی چه کسانی از همه بهترند؟» عرض کردند: بلی! فرمود: «حسن و حسین (علیهما السلام) داییشان قاسم پسر رسول خدا و خالهشان زینب دختر رسول خداست».
آن گاه دست به دعا برداشت و فرمود: «خداوندا! تو میدانی که حسن و حسین (علیهما السلام) بهشتیاند. پدرشان در بهشت، مادرشان در بهشت، جد و جدهشان در بهشت، عمه و عمویشان در بهشت و خاله و داییشان در بهشت هستند. پس هر کس آن دو را دوست دارد، بهشتی و هر کس دوست داران آنها را هم دوست بدارد، بهشتی است».
و نیز همواره میفرمود: «حسن (علیه السلام) گل خوشبوی من است». و میفرمود: «پروردگارا! من او را دوست دارم، پس تو هم او و هر که او را دوست دارد، دوست بدار». و نیز میفرمود: «هر که مرا دوست دارد، باید او را دوست بدارد».
ابراز محبت پیامبر (صلی الله علیه و آله) نسبت به امام حسن (علیه السلام) تا جایی بود که همواره مردم او را در آغوش پیامبر میدیدند. گاهی که پیامبر بالای منبر مشغول سخنرانی بود. با دیدن امام حسن (علیه السلام) سخنش را قطع میکرد و از منبر به زیر میآمد، سپس او را در آغوش میگرفت و به او محبت میکرد. همواره او را میبوسید و سه مرتبه این سخن را تکرار میکرد: «خداوندا! من او را دوست دارم و هر که او را دوست بدارد نیز دوست خواهم داشت».
روزی در نماز جماعت، پیامبر (صلی الله علیه و آله) به سجده رفت و سجده را طولانی کرد تا جایی که بعضی از نمازگزاران شگفت زده شدند. وقتی نماز تمام شد، از ایشان پرسیدند: ای رسول خدا، سجده را به اندازهای طولانی کردید که ما فکر کردیم در سجده بر شما وحی نازل شده است. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: خیر! وحی بر من نازل نشد، ولی فرزندم حسن (علیهالسلام) بر دوش من رفته بود و میخواستم او خود پایین بیاید. از همین رو، صبر کردم و سجدهام طولانی شد.
این ابراز محبت تا جایی بود که گاه تعجب دیگران را بر میانگیخت و از خود میپرسیدند چرا پیامبر (صلی الله علیه و آله) این اندازه حسن (علیه السلام) و برادرش حسین (علیه السلام) را دوست میدارد. این در حالی است که پیامبر جز حسن و حسین (علیهما السلام)، نوههای دیگری نیز داشت، ولی به آنها این اندازه علاقه نشان نمیداد!
پیامبر (صلی الله علیه و آله) در پاسخ پرسش کنندگان میفرمود: «این دو (حسن و حسین) دو گل خوشبوی من در دنیا هستند». بارها در کوچههای مدینه پیامبر (صلی الله علیه و آله) را میدیدند که حسن (علیه السلام) را بر دوش راست و حسین (علیه السلام) را بر دوش چپ خود سوار کرده بود. ابوبکر حضرت را دید و گفت: «ای رسول خدا! بردن هر دوی آنها برای شما دشوار است. یکی از آنها را به من بدهید.» پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «هم مرکب آنها مرکب خوبی است و هم خود این دو خوب سوارکارانی هستند. البته پدرشان از این دو بهتر و برتر است». سپس فرمود: «ای مسلمانان! آیا شما را به کسی که جدّ و جدّهاش بهترین مردمند، سفارش بکنم!» گفتند: آری! پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: حسن و حسین (علیهما السلام) که جدشان آخرین پیامبران و جدهشان حضرت خدیجه (علیهاالسلام) دختر خویلد بانوی زنان بهشت است». دوباره فرمود: «بگویم چه کسی پدر و مادرش بهترین بندگان خدا هستند؟» گفتند: «بلی!» فرمود: «حسن و حسین (علیهمالسلام) که پدرشان علی بن ابیطالب و مادرشان فاطمه (علیها السلام) دختر پیامبر است». باز پرسید: «آیا شما را به کسی که عمه و عمویشان بهترین مردم هستند سفارش بکنم؟ گفتند: «بلی یا رسول الله! فرمود: حسن و حسین (علیهما السلام) عمویشان جعفر بن ابی طالب و عمهشان امّ هانی دختر ابیطالب است». سپس پرسید: «آی مردم! آیا میخواهید بدانید خاله و دایی چه کسانی از همه بهترند؟» عرض کردند: بلی! فرمود: «حسن و حسین (علیهما السلام) داییشان قاسم پسر رسول خدا و خالهشان زینب دختر رسول خداست».
آن گاه دست به دعا برداشت و فرمود: «خداوندا! تو میدانی که حسن و حسین (علیهما السلام) بهشتیاند. پدرشان در بهشت، مادرشان در بهشت، جد و جدهشان در بهشت، عمه و عمویشان در بهشت و خاله و داییشان در بهشت هستند. پس هر کس آن دو را دوست دارد، بهشتی و هر کس دوست داران آنها را هم دوست بدارد، بهشتی است».