این دو صفت!
پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلَّم ـ فرمودند: دو صفت است که در مؤمن جمع نمیشود؛ بخل و گمان بد به روزی.
شرح حدیث: در گذشته روایتی را مطرح کردیم در باب اینکه انسان نباید نام مقدس خدا را با قسم خوردن برای امور دنیاییاش وسیله قرار بدهد. عرض کردم این اثر وضعی دارد. قسم راست هم اثر وضعی دارد و برکت را از انسان میگیرد.
گاهی نه! از نظر درونی، انسان در ارتباط با امور دنیاییاش و بعد هم نعوذ بالله در ارتباط با خدا این گونه میشود. آن روایت از نظر ظاهری بود که از طریق نام خدا، مرتّب قسم میخورد که از این راه چیزی به دست آورد. از آن طرف برعکس آن را میخواهم بگویم که اگر به دست نیاورد. چون دو تاست؛ هم جنبههای مثبت و هم منفی. مثبتش آن بود که گفتم. حالا میروم سراغ منفیاش.
پیغمبر در روایتی میفرماید: دو خصلت هست که هیچ گاه در مؤمن نمیآید و در او جمع نمیشود. نخست: مسأله بخل است. بخل؛ از رذایل نفسانی است و معنایش هم این است که انسان در جایی که شرعاً و عقلاً سزاوار است، از نعمتهایی که خدا به او داده مصرف کند، بهره نگیرد. (شرعاً و عقلاً).
یک بخل داریم، یک اسراف داریم. بخل معنایش این است که من شرعاً وظیفه دارم مصرف بکنم و خرج نمیکنم؛ یعنی دارم ولی استفاده نمیکنم. اسراف معنایش این است که بیجا خرج میکنم؛ نباید مصرف کنم، ولی مصرف میکنم. در کنار بخل، معنای اسراف این است، جایی که آدم شرعاً سزاوار نیست، خرج بکند، نعمت الهیّه را هدر بدهد. این راجع به بخل بود و نسبت به خودمان است.
مطلب دوّمی که در این روایت پیغمبراکرم میفرماید: «وَ سوُءِالظَّنِّ بِالرِّزْقِ»؛ این یعنی چه؟ این آن جاهایی است که تو هر چه خدا را خواستی وسیله کنی، کارسازی پیدا نکرد. من تقریباً تلاش میکنم روایات مرتبط را بخوانم.
میگویم بگو ببینم در دلت چه خبر است؟ اینجاست که بد گمانی نسبت به رزق پیدا میکنی؛ یعنی اینجا سزاوار بود خداوند به من بدهد، ولی نداد. این به چه معناست؟
خوب دقت کنید. کلمه اوّل راجع به خودت است. آنچه درباره خودت است، روی خداوند پیاده میکنی. یعنی خدا نعوذ بالله بخل ورزید؟ در حالی که بخل را معنا کردم؛ یعنی سزاوار بود به من بدهد و نداد. این عین بخل است.
ولی گاه بخل را نسبت به خودت میگویی و یک وقت ـ نعوذ بالله ـ نسبت به خدا «سوء ظَّنِ بالرِّزق» مییابی. معنایش بخل نسبت دادن به خداست، که سزاوار بود به من بدهد و بخل ورزید و به من نداد. نعوذ بالله. فهمیدی؟
اگر آنجا کارسازی پیدا نکرد از نظر ظاهری، میآیی از این طرف. حال از نظر درونی چه کار میکنی؟ گاهی هم به شما بگویم که شما به زبان میآورید و متوجّه هم نمیشوید.میخواهم این را بگویم: سخنانی از دهانتان بیرون میآید، مواظب باشید! میگویی خدا نخواست.
اینکه میگویی خدا نخواست، منظورت این است که مصلحت و بجا نبود خدا به من بدهد و برای همین نداد. این را میخواهی بگویی؟ که در عمق دلم راضیام؟
یا نه؛ میخواهی بگویی خدا نعوذ بالله بخل ورزید؟! کدام را میگویی؟ حواست جمع باشد. یک وقت نباشد در کنار «خدا نخواستهایی» که از دهانت بیرون میآید، بخواهی بگویی خدا بخل ورزید!! یعنی بجا بود به من بدهد و نداد. این گونه خیال میکنی که تو خداپرستی؟ مشکلت اینجاست. نمیفهمی این که از دهانت بیرون آمد، اگر با نارضایتی نسبت به خدا باشد، گره دیگر میاندازی در کارت؛ اللهم صلّ علی محمّد و آل محمّد.
منبع: دفتر اطلاع رسانی آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی