داستان شفا
«در سال 1330 شمسى ، بر اثر رطوبت حجره مسکونى مدرسه فیضیه (که مدّت هفت سال در آن مى زیست.) به روماتیسم سختى مبتلا شدم ، مدتها طول کشید و از معالجات نتیجه نگرفتم . تا این که براى زیارت مرقد حضرت رضا (ع) به مشهد مشرف شدم .
در آنجا به من گفتند : یکى از علماى معروف مشهد، آیت اللّه آقاى حاج شیخ حبیب اللّه گلپایگانى است (از علماى زاهد و وارسته بود و در مسجد گوهر شاد اقامه جماعت مى نمود، و مجالست با او تحوّل در انسان ایجاد مى کرد)، نزد او برو تا براى شفایت دعا کند .
فکرکردم نزد او بروم و از ایشان بخواهم که براى من دعا کند ، تا بلکه خوب شوم؛ در این هنگام به یاد یک حدیث افتادم و آن حدیث، این بود که روزى جمعى از اصحاب در محضر رسول خدا (ص) بودند .
ناگهان آن حضرت فرمود : «هم اکنون یکى از اهل بهشت وارد مجلس ما مى شود.» چند لحظه نگذشت که مالک بن نویره وارد شد ؛ در حالى که وضو گرفته بود و کفشهایش در دستش بود .
سپس خداحافظى کرد و رفت . دو نفر از اصحاب به دنبال او دویدند و با خود گفتند : رسول خدا (ص) گواهى داده که مالک ، از اهل بهشت است ، برویم به او بگوییم براى ما دعا کند .
آنها خود را به مالک بن نویره رساندند و ماجرا را گفتند و تقاضاى دعا کردند . مالک گفت: خدا شما را نیامرزد ! گفتند: این چه دعایى است؟ گفت: شما پیامبر عظیم الشأن (ص) را گذاشتهاید و براى دعا کردن، نزد من آمدهاید؟
وقتى این حدیث یادم آمد، به خود خطاب کرده و گفتم : قطبِ عالمِ امکان ، امام هشتم على بن موسى الرضا (ع) را گذاشته اى و مى خواهى نزد آن عالم زاهد بروى؟ هماندم به حرم حضرت رضا (ع) برگشتم با توسل به آن حضرت، شفا یافتم.»(1)
از کثرت معاصى و از قلّت رجاء گفتم کجا بروم نیست ملتجا
ناگه به گوش هاتف غیبم زدى ندا قبر امام هشتم، سلطان دین رضا
پی نوشت :
1 – کشکول مرحوم آیت الله تقوی، ص .111 اصل حدیث مالک بن نویره در «الغدیر»، ج 7، ص 162 و «قاموس الرجال»، ج 7، ص 474، آمده است.
منبع: تبیان