با دعا کسی آدم نمی شود -بیست و یک روایت از زندگی آیة الله بهاء الدینی-
12. روزی صحبت از شعر و شاعری شد. با جمله کوتاه فرمود:«بنده اشعار زیادی درباره اهل بیت(ع) خصوصاً حضرت علی(ع) شنیده ام، ولی برای بنده هیچ شعری همچون اشعار شهریار جذابیت نداشته است. به همین جهت او را دعا کردم. بعد دیدم که برزخ را از او برداشتند.»
13. با همه مهربان بود، حتی کبوترها. می گفت: «این بیچاره ها ساعت ها در هوا سرگردانند و تشنه می مانند، چون استفاده از آب موجب اسارت اینها می شود و از دست انسانها امنیت ندارند، بگذارید راحت و آسوده از آب و دانه استفاده کنند.»
14. اگر خودش هم نداشت، قرض می کرد و برای ایام ولادت و شهادت ائمه مراسمی می گرفت.
15. موقع رفتن به فیضیه، راهی را انتخاب می کرد که خلوت باشد تا بتواند روی مباحث فکر کند. می گفتند: «تفریح من در ایام تحصیل، فقط تغییر آب و هوا بود».
16. یکی از آقایان مشهور که الان از دنیا رفته است، به آقا گفت: «با این مشکل و گرفتاری چه کنم؟ این که مریدان و علاقه مندان تا در منزل همراه من می آیند. اما چون پای خودم را به داخل خانه می گذارم، همسرم با کفش و داد و بیداد از من پذیرایی می کند.» ایشان هم گفتند: او از جانب خدا مأمور است تا منیت و شرک های درونی تو را از بین ببرد؛ تا در مسجد، مدرسه و دین، غرور و خودبینی را کنار بگذاری و بدانی که انسان در فقر محض است و در برابر غنای مطلق، نباید مغرور شد. دل خوشی از مقام و رضایت از کارهای خود، شرک است. این که سخنران خوبی هستم، شهرت دارم، با فلان شخصیت مرتبط هستم، از نظر علمی در چه درجه ای هستم و چه موقعیتی دارم، و احساس آرامش کردن با اینها، شرک هایی است که اعتقادات ما را خدشه دار می کند. افرادی که استعداد قوی و حافظه ای خوب دارند، به آنها تکیه نکنند. همان طور که صاحبان استعدادها و حافظه های ضعیف هم نباید از رحمت خدا مأیوس باشند.
کیفیت اعتقاد را فدای کمیت ظاهری نکنید، چرا که اولیای خدا افرادی هستند که انسان هیچ تصور آن را نمی کند.»
17. از اولیای خدا حمایت می کرد، هر جور که می توانست. می فرمود: «بنده قبل از سال 42 درس خارج فقه داشتم. یک سال، هنگام شروع، احساس کردم ساعت درس بنده با درس «آقا روح ا...» همزمان است. به خاطر تقویت درس ایشان و احترام به آن بزرگوار، درسم را تعطیل کردم.
18. درباره امام می گفت: «اعتقاد من این است که مثل امام خمینی در زمان فعلی نداریم. وی فهم معصوم را پیدا کرده بود. درک او فوق درک ها و شجاعت ایشان فوق شجاعت هاست.پای خود را جای پای معصوم گذاشته و به واسطه نبوغ و درک فوق العاده اش از همه جلو زده است. انسان باید مؤید من عندا... باشد تا بگوید: «آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.» و یا بگوید: « من توی دهن این دولت که از طرف آمریکاست، می زنم.» اینها در تاریخ شیعه، آن هم به این گستردگی در حد نایاب است. این جملات را قبل از ارتحال حضرت امام فرموده بود.
19. بعد از امام، اگر بشود به کسی اعتماد کرد، به این سید (آیة ا... خامنه ای) است... البته هیچ کس «آقا روح ا...» نمی شود. ولی آقای خامنه ای از همه به امام نزدیک تر است. کسی که ما به او امیدواریم، آقای خامنه ای است... باید به او کمک کرد که تنها نباشد.
20. سال 71 بیماری آمد و آقا را خانه نشین کرد. لبخند از چهره های زیادی گرفته شد. بعد از چند روز بستری شدن در بیمارستان بهتر شدند. وقتی حالشان را پرسیدند، فرمود: «رفتنی بودم، ما را شفا دادند...»
21. در 27تیرماه سال 1376 یک آسمان معرفت، بر روی دست ها تشییع شد.
منبع روزنامه قدس شماره6909